آقای ناظر گرامی ببخشید من باید دو کلمه دیگر اضافه کنم که نوشته ام روشنتر شود. منظور من از "ما" همه ما کنار گود نشسته ها هستیم نه شما. اما نوشته اید:"دخترکان مورد تجاوز قرار می گیرند، دوباره به اشرف حمله می شود، جهانخواران به مذاکره ادامه می دهند و ثروت ملی را به یغما می برند. همه بخاطر نبود جبهه همبستگی ملی، و تمام مفاهیم و ویژگیهایی که به همراه می آورد." من باز میپرسم اصلا فکر کنیم همه این گروهها بیراهه میروند و هیچ نیروی سرنگونی طلبی هم نداریم. چه باید بکنیم؟ این که ما بنشینیم کنار و از کسی که همه زندگیش را در راه مبارزه گذاشته ایراد بگیریم که چرا اینوری یا آنوری نرفته به نظر من دردی را دوا نمی کند. آزادی ایران مسئولیت تک تک ما است نه فقط نیروهای سرنگونی طلب. تا وقتی آزادی خود را از بقیه میخواهیم این راه به جایی نخواهد رسید. چیزی که ما میتوانیم در وحله اول عوض کنیم خودمان هستیم. اول باید خودمان حاضر باشیم کاری کنیم و بهایی را بپردازیم و بعد از دیگران بخواهیم جانشان را برای ما فدا کنند.
علی ناظر: با سلام.
شاید بهتر باشد به چند نکته که نوشته اید کمی دقیق تر شویم:
1-"کسی که همه زندگیش را در راه مبارزه گذاشته". به نظر من بخشی از زندگی مبارزاتی آن "کس" کوشایی در برقراری "اتحاد" و جبهه همبستگی ملی است. اگر کوشا نبوده پس کم کاری کرده است.
2- " فکر کنیم همه این گروهها بیراهه میروند". به نظر من بیراهه نمی روند، بلکه به اهمیت نقش خود واقف نبوده و یا نگاهی همه جانبه (و نه فقط از دریچه من و سازمان من) به مسائل نگاه می کنند. این نگاه متعلق به سالهای 60 میلادی است.
3-فرض گرفته اید که "هیچ نیروی سرنگونی طلبی هم نداریم". چرا باید برای رهایی از مسئولیت، چنین فرض محالی داشته باشیم؟ چرا باید اینهمه انرژی که برای پایداری و ادامه حیات این نیروها شده را نادیده بگیریم؛ تنها به این خاطر که نمی خواهند از تنیده تار من، سازمان من، ایدئولوژی من، طرز تفکر و نگرش من، روش مبارزه من، گامی فراتر برداشته و در تدوین برنامه ای برای ایران ما، ازادی برای ما، کوشا شوند؟ این فرار از مسئولیت است.
4- "از دیگران بخواهیم جانشان را برای ما فدا کنند". من با این گفته شما موافقم که هر کس باید به اندازه قد و قواره و توان خودش انرژی بگذارد، اما با جمله ای که در بالا آمده موافق نیستم. اگر عضو سازمانی جان فدا می کند، نه به این خاطر است که من یا تو یا دیگری به او گفته ایم، بلکه چون خود خواسته است. در اینجا باید تأکید کرد که او می گوید جان برای خلق فدا می کند. این فدای جان، که بسی ارزشمند است، این اجازه را به خلق (از جمله من و شما و دیگری) می دهد که بپرسیم گزارش فداکردنت را بده، بگوییم که این فدا اگر در اتحاد با یکدیگر نباشد نتیجه ای ندارد به جز فدا کردن فرزند خلق. فراتر اینکه فدا برای چه؟ مگر نه اینکه فدا و ایثار کرده اند که سیستم چند صدایی برقرار شود؟ سیستم و نظام چند صدایی به وجود نمی آید، مگر اینکه امروز بتوانیم جبهه همبستگی ملی با تمام ویژگیهایی که به همراه می آورد را تشکیل دهیم. اگر امروز نکنیم، یا نتوانیم چنین جبهه ای را تشکیل دهیم، فردای ایران را تضمین نکرده ایم. با اجازه بقیه حرفهایم را در یک مقاله می زنم.
می بخشید که طولانی شد.