[تاریخ ارسال: 06 Aug 2007] [ارسالکننده: ايرج شكري] [ ]
با پوزش از كار بران فهيم ديدگاه به خاطر غلطهاي تايپي و انشايي كه در نوشته هاي من كم نيستند، كلمه عجالتا در متن يادداشت غلط تايپ شده است. كه از اين بابت پوزش مي طلبم
|
[تاریخ ارسال: 06 Aug 2007] [ارسالکننده: سعید] [ ]
من فکر می کنم اختلاف اصلی در این بحث ها، حجاب و غیره نیست، مشکل اصلی بر سر دو نگرش به مسایل سیاسی داخل کشور است. نگرشی، هیچ اصالتی برای فعالیت های سیاسی داخل کشور ( که طیف گوناگونی را در بر می گیرد ) قایل نیست و به جز حرکت های خودجوش اجتماعی، تقریبا تمامی حرکت های فردی و گروهی با اسم و رسم را تحقیر و تخطئه می کند و آن را جزوی از بازی جناح ها و طرفندی حساب شده از طرف ولایت فقیه برای به بیراهه کشاندن انقلاب مردمی و گسستن صفوف سرنگونی طلبان قلمداد می کند. نگرش دیگر، با تاکید بر ضرورت سرنگونی نظام، هر گونه حرکت ولو جزیی از هرکس و گروه در داخل کشور را تشویق می نماید. من جزو دسته دوم قرار دارم، البته ضمن حفظ هوشیاری در برابر توطئه ها و سوء استفاده های رژیم.
دوستانی که برای جایزه گرفتن از مراکز جهانی کاندیداهای جدید معرفی می کنند (که همگان مورد علاقه و احترام حقیر نیزهستند )، به روشنی دیدگاه های ایده آلیستی خود را بروز می دهند وبا آن به جنگ واقعیات سرسخت می روند. واقعیاتی که راه کارهای مناسب خود را می طلبد و نه لعن و نفرین به آن ها و تحقیر کردنشان. یک لحظه به طور مجرد به این رویکرد ها در ایده آل ترین صورتش نگاه کنید، ببیند در لیست جایزه بگیرهای شما، چه کسانی قرار می گیرند، از قهرمان در عرصه مبارزاتی و سیاسی و حقوق بشری گرفته تا هنری و ورزشی و شعر و ادبیات و غیره! واقعیت این است که در دستگاه ارزشی و آرمانی شما، یک چارت تشکیلاتی مشخص گنجانده می شود که باوجود آن ها جایزه دادن به عزیزانی که اسم بردید نیز حرام است!
بله، ممکن است در کادر ارزش های اعتقادی و ملی و اخلاقی ما، حق هم همین باشد، ولی اشتباه کانونی ما این است که می خواهیم واقعیت تلخ و سرسخت دنیای بیرونی را (که البته فعلا سرمایه در آن حرف اصلی را می زند )تابع ایده آل های ذهنی خود قرار دهیم. تاسف بار این است که برخی، با تداوم شعار یا ناسزا و متلک و تحقیر،قشای ایده آلیسم خود را هر چه ضخیم تر می کنند. اشکالی ندارد، هرکس هر طور دوست دارد باشد، امانظر من این است که این ایده آلیسم فلج کننده، هم عامل اصلی و هم توجیه گر بی عملی و خانه نشینی بسیاری از ماهاست که در برابر رویدادهای شگرف داخل کشور، هیچ واکنشی جز کنایه زدن و متلک بار این ها کردن، کار دیگری نداریم.
|
[تاریخ ارسال: 05 Aug 2007] [ارسالکننده: ایرج شکری] [ ]
من بابت رفع اشتباه برداشت کسانی که گمان برده اند اشاره من به روسری از سر برداشتن خانم شیرین عبادی نیش به مجاهدین است یاد آوری می کنم که اشتباه می کنند. من نه روسری به سرکردن را نشانه ارتجاعی بودن یک آدم فعال سیاسی و یا فعال در زمینه های اجتماعی و حقوق بشر می دانم نه صرفا بی حجاب بودن را نشانه مترقی و دموکرات بودن می دانم. هم چنان که یاد آور شدم نه جایزه نوبل خانم شیرین عبادی، بلکه اقدام او را که قوانین تحمیلی در داخل کشور به زنان را زیر پا گذاشت بسیار ستایش انگیز می دانم. فکر می کنم در این ابهامی نبود. به برخی اتهام زدنها و حرفهای دیگر هم اجالتا جوابی نمی دهم . یک نکته دیگر را که هم لازم می دانم یاد آوری کنم وآن این که اگر این رژیم قیام قیامت هم روی کار باشد و ما هم همچنان اپوزیسیون، آن چه که من بر سر آن با هیچ رادیکالی حتی اگر یک میلیون سال هم در زندان بسر برده و هزار بار هم اعدام شده و زنده شده باشد به توافق نخواهم رسید، این است که هر کس را که اسم و رسمی در زمینه فعالیت فرهنگی و هنری و اجتماعی دارد و در ایران زندگی می کند، کارگزار رژیم بدانم و یا هر فیلمی که در ایران ساخته می شود و هر کتابی را که در ایران منتشر می شود، به طورکلی همه را تولید رژیم جمهوری اسلامی بدانم. این مردم در گروههای مختلف صنقی و اجتماعی برای بدست آودن کمترین حقی کلی تحقیر شده و آزار دیده اند. حتی در مورد پوشش مردان، برای این که مثل امروز بتوانند کروات بزنند. اهل قلم با عوضی هایی در وزارت ارشاد طرف بوده اند که مثلا وقتی نویسنده یی در داستان نوشته بود از دور صدای عوعو سگها شنیده می شد، این را می گفتند باید سانسور بشود چون سگ نجس است و... بودند کسانی در اپوزیسیون رادیکال که شاملو را هم مزدور و بدتر از صد تا پاسدار می دانستند ولی وقتی شاملو درگذشت مزورانه برای او مجلس یاد بود گذاشتند و ... بگذریم.
این که برخی فکر می کنند رژیم لطف کرده و خودش به دیگران اجازه می دهد که مثلا مخالفت کنند و... من مساله را این طور نمی بینم. اگر این رژیم اگر شقه شد و یک جناحش شد به اصطلاح اصلاح طلب و یکی هم که اصولگرا بود حالا دارد تجزیه می شود به شاخه های مختلف، به خاطر واماندگی در برابر مقاومت مردم و جامعه پویای ایران، در برقراری سکوت گورستانی در جامعه ایران توسط رژیم بوده است. تلاش برای یافتن راه حلی برای جلوگیری از انفجار خشم ناشی از مطالبات سرکوب شده مردم، رژیم را شقه کرد. البته نقش هزاران تن از فرزندان شجاع و انقلابی ایران از گرایشهای مختلف سیاسی از جمله مجاهدین که توسط دژخیمان به خاک افتادند، در مبارزه با رژیم فراموش شدنی نیست. من چند سال پیش در مطلبی با عنوان خاتمی و زمینه ها در نبرد خلق در شماره 161 آن نشریه در آبان 77 و شماره162 آذر همانسال درج شد نظرم را در مورد زمینه هایی که باعث پیدایش 2 خردادیهای شد( که حالا اسم اصلاح طلب را برگزیده اند)، نوشته ام . باز هم تاکید می کنم که منظور من در اشاره یی که به روسری نبستن خانم عبادی کردم مطلقا «نیش و کنایه» به مجاهدین نبود و من خودم مخالف این هستم که در انتقاد از عملکرد مجاهدین این مساله مورد دستاویز قرار بگیرد و باعث تاسف من است که چنین که برداشتی شده است. پیله کردن به روسری زنان مجاهد را به اندازه آیت الله گفتن به خانم عبادی را کار نادرستی میدانم . در ضمن خانم شیرین عبادی هم طبعا برایم من مقدس نیست، و دلیل هم ندارد که من هر اقدام و هر موضع او را تایید کنم. نظر من در مورد رژیم و جناحهایش هم فکر می کنم به نحو بسیار روشن در نوشته های من منعکس است.
|
[تاریخ ارسال: 05 Aug 2007] [ارسالکننده: rahimi] [ ]
ايا برای شما عجيب نيست . بعضی اززنان های ايرانی که بيشترين اسيب را از اسلام ديده اند هنوز جانبدار اين دين زن ستيز باشند؟. خانم شهره می نويسند: : قران زن را به صورت انسان نگاه ميکند:! بايد از ايشان پرسيد که ايا مگر قران ايشان با قران ديگر مسلمانان فرق ميکند که ايشان اين حرف را می زنند؟. والا هم ميدانند که قران زن را نيمه انسان ميداند زيرا بر طبق ايه های قران سهم ارث زن نصف ارث مرد است و همچنين در هنگام شهادت دادن دو زن برابر يک مرد حساب ميباشد و در سوره نسائ ايه ۳۴ قران دستور کتک زدن زنان را به مرد ها ميدهد. وايا شما خانم شهره چنين دستور فاشيستی و احمقانه ای را دليل انسان دانستن زن در قران و فرمان خدا می دانيد؟ .می توانم ده ها ايه ضد زن و توهين به زن و نيمه انسان دانستن زن در قران اين کتاب دست پخت محمد را برای شما در اينحا بياورم ولی فقط اين را ميگويم که بر طبق گفته تمام متفکرين جهان هيچ دين و ائينی به اندازه اسلام و قران زن را اينقدر خوار نکرده است . زنان مبارز و انقلابی ايران احتياجی ندارند که انسان بودن خودشان را ازيک کتاب سراسر ضد و نقيض وضد انسان جستجو کنند انهادرعمل انرا به اثبات می رسانند.
|
[تاریخ ارسال: 05 Aug 2007] [ارسالکننده: شهره شامخ] [ ]
نه اسلام ضد زن است و نه روسری سمبل بردگی. چون قرآن زن را به صورت انسان نگاه میکند. و هر گروهی و سازمان و دینی برای خودش علاماتی دارد. و انسان فرهیخته به توی سر نگاه میکند . نه روی سر.مگر اینهمه زنان با روسری نبودند که در برابر مبلغ روسری با توسری ایستادند و تجاوز و شکنجه شدند و به بالای دار رفته اند . و همچنان . مبارزات بی امان شان ادامه دارد؟و از نظر قرآن و اسلام . ارزش انسان به خدمت به خلق است . و دوری از دگر آزاری . و سه بار احترام به مادر در برابر یک بار احترام به پدر. و کلید بهشت را زیر پای مادران می داند . نه پدران . هر چند پدر هم قابل احترام است . و در قرآن . ارزش زن و مرد - والدین - بلا واسطه پس از پرستش خدا آمده است. و مقوله آزادی در دینداری . یا ناباوری به دین . به صراحت در قرآن آمده است.- لا اکراه فی الدین - و اگر میبینی مجازاتی برای انسان در نظر گرفته شده است . برای پس از مرگ هست . و در دنیای کنونی . به علت تشتت در باورها . هیچکس حق برپایی حکومت دینی را ندارد. چون هر باوری حاکم شود . دیگر باورمندان را به حاشیه می راند . چه رسد به ناباوران.و شما فکر نکنید که با توهین و تهمت به اسلام و اهل ایمان . شق القمر میکنید و یا دشمنی را از سر راه برمیدارید.به عکس این نوع نگرش. امتیاز دادن به حکومت خونریز آخوندی هست . به اضافه . تفرقه اندازی درون خلقی.و خیلی بهت انگیز است که آقای شکری . با خواندن نظر این کاربر . فوری . غیر مستقیم . نیشی به مجاهدین زد . در حالیکه این شخص ضد مذهب و باور دینی است و نمی تواند از کسانی باشد که به همبستگی ملی باور دارند . و هر حرکت ضد دینی در مبارزات ملی هم . یک روش استعماری هست. برای تفرقه انداختن و حکومت کردن.نابود باد حکومت ضد بشری آخوندی. زنده باد آزادی. پاینده ایران.
|
[تاریخ ارسال: 05 Aug 2007] [ارسالکننده: اکل] [ ]
این یک پدیده ایست نوین و در جای خودقابل بررسی. اما تلاش عنصرارتجاعی عباس سليمينمين برای وانمود کردن آن بعنوان یک فضیلت جمهوری اسلامی حداقل مضحک است.
جمهوری اسلامی در شرایط نوین دیگر قادر به جذب وتجمع نیروهای اصلاح (خفت) طلب نیست. اصلاح طلبان صادق نباید از پیوستن به مردم بهراسند. بقول امیر عبدالمالک ریگی: یا زندگی با عزت یا مرگ با شرف.
|
[تاریخ ارسال: 04 Aug 2007] [ارسالکننده: شیرازه پارسا] [ ]
این آقای شکری آدم جالبی هست. برای جواب به هرکسی باید گریز بکربلا بزند.و هر انتقادی را به مقاوم ترین سازمان و به مقاوم ترین آدمها حواله کند. واقعا باعث تاسف است. اما با حجاب بودن یا نبودن دلیل بر مستقل عمل کردن نیست. بسیاری و شاید 99 در صد لابی های رژیم مذهبی نیستند . از زن و مردش . بویژه در خارج.و این جناب شکری وقتی به اصلاح طلبان رسیدند خوب توجیه میکنند. اما به انقلابیون رسیدند. شمشیر را از رو می بندند.این خانم محترم نوبلی . خودش با زبان اشهدش گفته اند.که خاتمی . -این منافق خندان. و تدارکچی معروف خاص و عام و ستایشگر لاجوردی جلاد و ستاینده خلخالی سلاخ.و زاینده احمدی نژاد.- برای نوبل شایسته تر است . حالا حضرتعالی. دارید تبر ئه شان میکنید. من اصلا کاری به این ندارم . که این خانم خوبند یا بد.
اما از شما که در خط براندازی رژیم کار میکنید بعید است که به با شرف ها یی چون مجاهدین بتازید. اما به افرادی که عمل شان . حد اقل جای اما و اگر دارد . دستخوش عطا بفرمایید.البته شما حق همه کار را دارید. ولی وقتی کسی از شما انتقاد میکند . چرا فوری به مجاهدین میپرید !؟واقعا که. جناب آقای شکری.
|
[تاریخ ارسال: 04 Aug 2007] [ارسالکننده: مهناز] [ ]
به نظر مي رسد اين رژيم بسيار پيچيده باشد اما تصور من بعنوان يك زنداني سياسي سابق اين است كه اين ترفندها بسيار كهنه و نخ نماست. نمايشي بس تهوع آور است كه اين نظام براي حفظ خود از چندي پيش طراحي كرده. چند تا مثلا اپوزيسيون براي خودش تراشيده كه به دنيا بگويد من مخالفيني هم دارم پس دموكرات هستم. اينكه ديگر نه پيچيدگي مي خواهد و نه هوشياري خاص.
مگر در رژيمي مثل ايران مي شود در ايران زندگي كرد و گفت خامنه اي بايد برود و در بيمارستان برايت چلوكباب ببرند و عكسهاي هاليوودي بگيريد و غيره و يك مو از سرتان كم نشود.
بس ساده لوحانه است. بس ساده لوحانه. هنوز يادمان نرفته كه در زندانها چه به سرمان نياوردند. چه برسر زندانياني آوردند كه نه حتي تشكيلاتي بودند و نه دست به اسلحه برده بودند و به نوعي مي شود گفت جرمي نداشتند.
حال چه شده گنجي و گنجي ها شده اند اپوزيسيون اين خلق. خلقي كه به دست آنها به خون نشسته اند.
هرگز اين فريبكاران سيه روي را با خلق ما صلحي نيست.
گفت با من كه: اي دغل كردار
روزكي چند با فريب و ريا
رو نهادي به پيشگاه خدا
خويش همرنگ اوليا كردي
به ريا طاعت خدا كردي
از چنان طاعتي رياآلود
برِ خَلقت چنين مقام افزود
دور چرخت نگشت جز بمرام
ملتت رام گشت و شاه غلام
اي تو با صد فريب و صد ترفند
« راه پاكان گرفته روزي چند»
زآن تظاهر به پاكبازيها
جسته اين مايه سرفرازيها
هيچ داني اگر به صدق و صفا
رو نمائي به آستان خدا
همه آفاق گلستان بيني
« آنچه خواهد دلت همان بيني»
|
[تاریخ ارسال: 04 Aug 2007] [ارسالکننده: rahimi] [ ]
اقای شکری ملاک و ميزان روشنفکرو مترقی بودن زنان را فقط روسری بر سر نداشتن زنان ميداند! و به همين علت رو سری نداشتن ايت الله شيرين عبادی در خارج راکه از منافع شخصی وطبقاتی اين خانم نشو ميکند و برای توهم پراکنی وفريب در مورد اسلام اين دين ضد زن در ميان ميزبانان خارجی می باشد را دليل مترقی بودن اين ايت الله زن ميداند!. هيچ شکی نيست که روسری سمبل بردگی و بندگی زن ميباشد و همچنين سمبل رژيم ضد زن جمهوری اسلامی می باشد ولی ملاک و ميزان مردمی و مترقی بودن زن و يا هر فرد ديگری ديدو عملکرد انسانی انهاست . با اشاره به اين تعريف در می يابيم که ديد و عملکرد ايت الله شيرين عبادی بنا بر نوشته همه انسانهای اگاه و روشنفکران مردمی در اين مدت چند سالی که از در يافت اين جايزه به اين خانم ميگذرد ضد مردمی ودر خدمت ارتحاع حاکم بوده است. ايت الله شيرين عبادی همانطوری که همه ميدانند نه به خاطر فعاليت های بشر دوستانه اش برنده اين جايزه شده( چون اين خانم نه فعاليت بشر دوستانه ان چنانی داشته و نه تاليفات اگاه کننده در مورد حقوق بشر و نه حتی اعتراض به رژيم در مورد سرکوب زنان) بلکه اين جايزه باجی بود به رژيم از طرف کشور های غربی والا ده ها زن ايرانی مترقی و روشنفکر و انقلابی و انسانگرا در ميان زنان تيعيدی ايرانی در خارح هستند که ايت الله شيرين عبادی حتی اگر روسری خود را هم بر دارد از نظر انديشه و عملکرد ها ی انسانی يک نخ مو انها هم نميشود.نمونه اش خانم مينا اسدی . خانم گيسو شاکری و.. واگر کشور ها ی غربی ريگی به کفش نداشتند بايد اين جايزه به اين زنان شجاعی وانسان دوست ايرانی تعلق می گرفت چون که در همين چه سالی که ايت الله شيرين عبادی بعد از بردن جايزه نوبل درکشورهای خارج مشغول بزک کردن چهره کريه رژيم ضد زن جمهوری اسلامی بود اين زنان مترقی و قهرمان بدون حايزه وبدون هيچ در امدی وبدون هيچ حمايتی رژيم و جناياتش و عواملش نظير همين ايت الله شيرين عبادی راروزانه در دنيا افشا ورسوا ميکردند و ميکنند..
|
[تاریخ ارسال: 03 Aug 2007] [ارسالکننده: ایرج شکری] [ ]
من نمی دانم چطور برای بعضیها دروغ گفتن و تحریف حقایق اینقدر آسان است. یادداشت من هنوز در این ستون هست و آن وقت طرف نوشته است که من گفه ام که نباید از فلان و فلان کس انتقاد کرد. آن چه من گفتم این بود که افرادی را که مثال آورده بودم(از جمله خانم شیرین عبادی)، نباید کارت رژیم دانست و برعکس نوشتم که از این یا آن موضع آنان بر سر این یا آن مساله می شود انتقاد کرد من کی گفتم نباید انتفاد کرد. اما این که از خانم شیرین عبادی به عنوان آیت الله نام برده اند، باید توجه ایشان را به این نکته جلب کنم که خانم عبادی وقتی در مراسم دریافت جایزه نوبل حضور یافت و (در سفرهای دیگرش به خارج کشور) بدون روسری بود و از دست دادن با مردان «نامحرم» هم وحشت نکرد . اگر نستبی با آیت الله ها داشت حتما روسریش را تا پیشانیش پایین می کشید و گره آن را هم محکم می کرد و با کسی دست نمی داد. این که خانم عبادی گفت جایزه نوبلش را به خاتمی می دهد، کی گفت و چرا گفت؟ خاتمی در واکنش به این که آن جایزه را به خاطر تلاشهای شرین عبادی در دفاع از حقوق بشر در ایران داده اند، گفت بود که جایزه نوبل صلح اهمیتی ندارد و حتی اگر اشتباه نکنم گفته بود که این جایزه را قبل به انور سادات و بگین هم داده اند. وقتی نظر شیرین عبادی در مورد این اظهارات خاتمی پرسیده شده او گفت که این جایزه بابد به تلاشهای خاتمی داده می شد و بهتر از این نمی شد به دهن آن آخوند زد. در مورد مساله اتمی خانم شیرین عبادی تاکید کره است که هیچ کشوری نیاز به سلاح اتمی ندارد ونباید صاحب آن باشد و طببعی است که خانم شیرین عبادی هم مثل دیگر ایرانیان (یه جز گروهی خاص) نخواهد به خاطر تلاش و پافشاری رژیم در ادامه برنامه اتمی، مردم ایران تخت فشار قرار بگیرند یا بد تر از آن، آرزومند حمله نظامی آمریکا به ایران باشد، چنان که «تئوریسینی» تحت عنوان پوشش هوایی به نیروهای مجاهدین خواهان بود. در ضمن بین خانم شیرین عبادی و نویسنده بی نام آن یادداشت اگر یکی از مردم طلبکار باشد، این شیرین عبادی نیست، چون او در اوج افلاک و کنار مهر و ماه ننشسته و زمینی است و از جنس مردم و همین فضیلت اوست. در زمینه نقش اجتماعی یا سیاسی افراد، اعتبار هیچ کس ابدی نیست. اگر کی زنگ عوض کرد می شود در مورد او قضاوت دیگری داشت. در مورد این که پرسیده اند من به چه کار شیرین عبادی افتخار می کنم ، پاسخ من این است که اگر عمل کرد او افتخاری داشته باشد اول به خود او بعد به مردم ایران تعلق می گیرد و من به عنوان یک شهروند ایرانی ضد این رژیم سرکوبگر مذهبی بیش از جایزه نوبل او، این را سبب غرور و افتخار می دانم که این زن تنها با تکیه بر ایمان و باور خودش، هویت مستقل انسانی و زنانه خودش را به رژیم آخوندی تحمیل کرد و بدون ترس از جباران عمامه دار، اقندار آیت الله ها را شکست و بدون روسری در مراسم اهدا جایزه نوبل حاضر شد. افتخار این را هزار با بیشتز از آن جایزه می دانم . منشاء این همه نفرت از همه، همراه تحریف حقایق البته برای من روشن است این از همان تعلیمات و القائات «زیارت عاشورا» سرچشمه می گیرد که بر اساس آن هرکس در اردوی حسین زمان نباشد، در اردوی یزیدیان است و مردم ایران در این بینش ایدئو لوژیک، جایی جز جای «اهل کوفه» ندارند.دستگاهی که البته تنها بدر پنهان کردن ناکار آمدی تئوری پردازان آن از درک پیچیدی شرایط کنونی ایران و جهان می خورد. من در مطلبی با عنوان «نگاهی به پیامی و برخی گفتنیها»(*) در ژانویه سال جاری، به ضرورت کنار گذاشتن چنین بینشی تاکید کرده بودم. این هم که کاربر دیگری گفته اند که کسانی که من از آنها نام برده ام انقلابی نیستند، صرفنظر این که انقلاب و انقلابی بودن را چطور معنی کنیم و هدف از انقلاب را چه بدانیم ، خب انقلابی نیستند که نیستند، انقلابی نبودن نه جرم است و نه دلیل ناکار آمد بودن یا با مردم نبودن. در ضمن من به چیزی به عنوان صف در اپوزیسیون قائل نیستم که یکی سر صف باشد و یکی ته صف و کسی هم برای دیگران جا تعیین کند. اپوزیسیون جبهه گسترده یی است از داخل کشور تا هر کشوری که ایرانیان مخالف رژیم در آن زندگی می کنند. گرایشهای مختلفی هم در بین آنان وجود دارد. سلطنت طلب هست جمهوریخواه با دسته بندی های متفاوت هم هست. دیر آمدن زود آمدن هم از مساله موثر بودن افراد جدا است. مساله یی هم که من به آن پرداخته بودم نه بررسی وضع کذشته و حال گنجی بود نه نقطه نظرهای سیاسی او . مساله افشای یاوه گویی و زدن تو دهن یک کارگزار اطلاعاتی- تبلیغاتی رژیم به اسم سلیمی نمین بود و توجه دادن به این که چرا او به آن تئوری بافی در مورد گنجی پرداخته است که در عین حال نوعی توهین به اپوزیسیون هم بود، چرا که گویی رژیم می تواند هر طور دلش خواست اوپوزیسیون را بازی بدهد
*-مقاله مذکور در آرشیو ژانویه وبلاگ:
http://iradj-shokri.blogspot.com
|
[تاریخ ارسال: 02 Aug 2007] [ارسالکننده: سعید سایبان] [ / ]
سلام این کشف سلیمی نمین که خودش همکار حسین شریعتمداری کیهان بوده و سردبیر کیهان هوایی ،حرف جدیدی نیست.به نظر من توی این حرف هم همان ترفند ها خوابیده است .باید دقت کرد.
|
[تاریخ ارسال: 02 Aug 2007] [ارسالکننده: شاهد روستائی] [ ]
ضمن هشیاری انقلابی.باید . به این مهم توجه داشت که . هیچوقت. هیچ آدمکش سنگدل و حرفه ای
عوامل خودش را لو نمی دهد. بویژه حاکمان خون آشام عمامه بسر که مار خوردند و افعی شدند و در رذالت و ضد بشر بودن روی سیاه همه دجالان و جلادان را سیاه کرده اند.این طبیعی هست که هیچ دیکتاتوری علیه خودش انقلاب و انقلابی صادر نمی کند. اما گاهی برای حفظ ظاهر باید دندان روی جگر بگذارند. تا نفسی بکشند.این آقایان و خانم های مورد نظرشما سیاسی کارند . نه انقلابی. و حتما دل شان برای امثال منافق خندان . خاتمی گماشته هم می تپد. اما بسیار مشکل هست که . یک انسان مبارز. حرف منافق و دروغگو و فرد مورد اعتماد رهبر یک نظام سراپا فاسد ی چون سلیمی نمین را بپذیرد.چه بهتر که مبارزان راه آزادی . وظیفه خودرا به نحو احسن و با هشیاری انقلابی تمام انجام دهند.تا در این مسیر . چهر ه های جاسوسان . شناخته شود.راستش باید خیلی مواظب بود و دست به عصا راه رفت. تا یک ذره از حق . حتا . دشمن گذشته هم ضایع نشود.
|
[تاریخ ارسال: 02 Aug 2007] [ارسالکننده: بنا برنوشته اقای ايرج شکری نه اينکه اپوزيسيون سر نگونی طلب رژيم نبايد هيچ انتقادی از عوامل رژيم امثال: پاسدار اکبر گنجی و ايت الله شيرين عبا] [ ]
دیدگاه: کاربر محترم با سلام. شما بجای مشخص کردن نام خود، متن نظر را در جایی که باید نامتان نوشته شود گذاشته اید. متاسفانه این اشتباه را شما دائما تکرار می کنید و بدین دلیل دیدگاه نمی تواند نظر شما را ثبت کند. اینبار نظر ثبت می شود که به این اشتباه پی ببرید. ____ بنا برنوشته اقای ايرج شکری نه اينکه اپوزيسيون سر نگونی طلب رژيم نبايد هيچ انتقادی از عوامل رژيم امثال: پاسدار اکبر گنجی و ايت الله شيرين عبادی و مدرسه علميه نويسندگان سرزمين ملا ها بکند بلکه اپوزيسيون و مردم يک چيزی هم به اين عده بدهکارند؟. طلبکاری اين عده مخصوصا ايت الله شيرين عبادی از مردم و اپوزيسيون هم لابد بخاطر اينستکه اين خانم بار ها اعلام کرده که حاظر است تا اخرين قطره خون خود را برای بقای رژيم بدهد و يا ميخواسته جايزه نوبل خودرا به اخوند شياد خاتمی تقديم کند و تا بر دستان نمايندگان جنايتکار مجلس رژيم بوسه بزند. و يا مرتب در کشور های اروپائی و يا امريکا برای پيشبرد بر نامه هسته ای رژيم ملا ها پرسه می زند و گلو پاره ميکند بدون اينکه يک کلمه از سر کوب زنان سخنی بگويد و يا با هزار قسم و ايه سعی ميکند اسلام را همان حقوق بشر به خورد غربی ها دهد و يا... لطفا اقای شکری بفرمايند که به کدام يک از اين عملکردهای اين ايت الله افتخار ميکنند و ايا اگر ايشان هم اين جايزه را که کشور های غربی بپاس خدمات تجاری و اقتصادی رژيم به انها به اين خانم دادند می بردند چنين عمل می کردند؟.
|
[تاریخ ارسال: 02 Aug 2007] [ارسالکننده: فضل الله] [ ]
البته اکبر گنجی یک عنصر انقلابی نبوده و نیست و در این مورد کمترین توهمی وجود ندارد. اما،اگر «عباس سلیمی نمین» و همچنین «جنگ روانی» رژیم کلاش آخوندی را بشناسیم از این فتنه جدید، رودست نمی خوریم و به آن می خندیم. اکبر کنجی حسابی به خال زده است. داستان همین است و بس.
رژیم هم همانند سازمانهای مخالف خودش می کوشد منتقدین خودش را خراب کند.
اگر روایت سلیمی نمین را باور کنیم می بایست دیگر روایتهای رژیم را (توجه کنید دیگر رواینهای رژیم را)، هم باور کنیم و مثلا زنده نگه داشنتن مسعود رجوی را هم مطابق نقشه شاه و امپریالیستها بدانیم.
در فتنه دشمن و دستگاه گندیده اش نرویم.
|
[تاریخ ارسال: 02 Aug 2007] [ارسالکننده: سیامک دهقانی] [ ]
اگر واقعا اعتقاد داشته باشیم که جمهوری اسلامی یک رژیم فاشیستی و ضدبشری است، پس دیگر دل بستن به این پاسدار یا آن شکنجهگر که هرازگاهی مثل چرک از پیکرهی رژیم بیرون میزنند و طیق معمول از خازج کشور سر درمیآورند، کاری است بیهوده و عبث! پاسدار اکبر گنجی ، ماشاءالله شمسالواعظین، جلائیپور، عباس عبدی، عیسی سحرخیز، محسن سازگازا و دیگر شاگردان باصطلاح دگر اندیش خمینی پلید بخشی از یک روند کلی و حساب شده از سوی جمهوری اسلامی برای بیخاصیت کردن و از کار انداختن بخشی از نیروی مخالفین خویش است. در حالیکه اکبر گنجی در زندان اوین با استفاده از امکانات وزارت اطلاعات کتاب بی ارزش و سطحی تحت نام «مانیفست جمهوریخواهی» را نوشته و به خارج زندان میفرستاد، همزمان پاسداران ارتجاع اسلامی مشغول اعدام و بدار آویختن فرزندان خلقهای ستمدیدهی ایران به بهانه قاچاقچی و ارزال و اوباش بودند. البته رژیم فقط در زمینهی تربیت و کیش دادن تعدادی پاسدار و بسیجی چون حشمت الله طبرزدی و گنجی و غیره به مبان مردم و نیروهای اپوزیسیون خبره نشده است، بلکه در براه انداختن پروژههای کارگری و سندیکایی در زمانی که به آنها نیاز داشت نیز کوتاهی نکرد. تا جاییکه حتی اجازهی تدریس تاریخچهی سوسیالیسم و جنبش کارگری را هم در داخل کشور بریا آنها فراهم نمود. اما وقتی که دیگر دید تاریخ مصرف پروژهایش تمام شده و بسر آمده، با یک حرکت ضربتی و سریع سر و ته جنبش باصطلاح کارگری را که خود ساخته بود، بمانند پروژهی امنیتی-پاسداری دو خرداد بهم آورد تا به همهی خوشخیالان و سادهلوحان مخالف خویش ثابت کند که تا وقتی جمهوری اسلامی وجود دارد، استفاده از شیوههای قانونی «مبارزه» برای پیشبرد بعضی اصلاحات و رفرمها چیزی جز یک توهم کشنده و سمی نیست! بنابراین کسانی که به بهانهی حمایت از روزهی سیاسی برادر اکبر گنجی و همپالگیهای او فکر کرده و میکنند که خیلی دمکرات و آزادمنش تشریف دارند، در عمل کاری جزی تقویت این نظام جنایتکار نمیکنند.اگرچه این کار را با نیت خیر انجام داده باشند. در ضمن، کسانی که فکر میکنند گنجی و امثال او در میان مردم نفوذ و پایگاه دارند سخت در اشتباه و توهمند! زیرا،بخش زیادی از خقلهای ایران که بطور روزمره و صد البته با گوشت و پوست خود جنایات جمهوری اسلامی را لمس میکنند، یک ذره هم به پاسداران و شکنجهگران «زاهد و عابد و مسلمانا» اعتقاد و باوری ندارند! چون به نظر آنها:«سگ زرد برادر شغال است»! گنجی زرد برادر شغال سلمینمین است! همین!
|
[تاریخ ارسال: 02 Aug 2007] [ارسالکننده: Hadi Shahab] [ ]
على ناظر گرامى،
در اينكه دشمن چند قدمى زياد از اپوزيسيون سرنگونى طلب جلوتر است جاى شكى نيست عدم تشكل نيروهاى اپوزيسيون سرنگونى طلب درور يك برنامه، درست كردن سناريوى اعتراض براى اجراى انقلاب مشخصه اين عقب بودن است. بهتر است در اينمورد خودمان را نفريبيم.
اكبر گنجى وتمام شركايش بايد اول بطور آزاد و از روى وجدان ميبا يست (همانطور كه ايرج مصداقى گفت ) تمامى كشتارهايى كه از بعد از بهمن ٥٧ بدستور خمينى عليه مجاهدين و مبارزين انجام شد را محكوم كرده خمينى و حاكمان رژيم را قاتلان اين كشتار معرفى و افشا كند آنگاه ميتواند در آخر صف اپوزيسيون سرنگونى طلب بايستد. خوشبختانه در بين اپوزيسيون سرنگونى طلب تعداد بسيار زيادى سوابق مبارزات بهتر و طولانى ترى از گنجى و تمامى همنوعانش دارند.
اينكه عباس سليمي نمين اينجا يك واقعيت را ميگويد يا سعى در ايجادتفرقه بين مخالفين از هر نوعش را دارد مهم نيست. مهم اينست كه ما فرقى بين اپوزيسيون سرنگونى طلب و فرصت طلبانى( چون گنجى ، سازگار، سروش )قايل شده. بازى را خود بدست گرفته و اينقدر صرفا" به عكس العمل در برابر كارگذاران رژيم دلخوش نكنيم. شرط داشتن جايگاه در صف آخر اپوزيسيون سرنگونى طلب براى گنجى و شركا بيان واقعيتهاست منتها بدون سانسور "بازكويى حقيقت"
پيروز باشيد
|
[تاریخ ارسال: 02 Aug 2007] [ارسالکننده: کامران] [ ]
من تردیدی ندارم که هدف رژِیم سوزاندن گنجی بوده است. همان گونه که آقای شکری عزیز می گویند ما از گنجی رهبر نساخته ایم، ولی وظیفه ملی و هوشیاری سیاسی ما ایجاد می کند که اگر کسی حتی یک قدم، از رژِیم جدا شد، به تشویق اش بپردازیم و به دیگران نیز راه نشان دهیم. طرد امثال گنجی ها، حاکی از ضعف اپوزیسیون و به نفع رژِیم است که آن را توی سر این قبیل گرایشات گریز از مرکز بکوبد که بیچاره ها: از این جا رانده و از آن جا مانده! نه در مسجد گذارندم که مست است نه در میخانه کین خمار خام است ...! من به هیچ وجه منظورم غفلت از توطئه های رژیم که علی ناظر عزیز اشاره می کند، نیست. توطئه کردن علیه اپوزیسیون، ذاتی این حکومت است، اما اگر از گنجی رهبر نسازیم؛ می توانیم ضمن حفظ هوشیاری، برای امثال او راه باز کنیم تا کجا جلو می آیند. گنجی در داخل کشور مخاطبان زیادی دارد و این قبیل موضعگیری های او، برد زیادی در میان آن ها دارد و در کل علیه رژیم است.
رژیم در بحران ها گوناگون دست و پا می زند و ما شاهد واکنش ها و تاکتیک هایش برای "مدیریت بحران" هستیم: اعدام های دستجمعی جهت ارعاب، سرکوبی بدحجابان، دستگیری دانشجویان، سرکوبی روزنامه نگاران (حتی، آری، حتی توقیف فیلم پروانه نمایش گرفته علی سنتوری)، و... سوزاندن امثال گنجی را نیز باید بخشی از این واکنش ها تلقی نمود. سلیمی نمین (مدیر سابق کیهان هوایی رژیم) از همزادان حسین شریعتمداری و سعید امامی است ، او این اطلاعات در مورد گنجی را تازه به دست نیارده، بلکه رژِیم به استفاده از آن در شرایط بحرانی کنونی نیاز پیدا کرده است. پا را از حد انصاف خارج نکنیم. این که گنجی اعتصاب غذای جانانه ای کرد و تا مرحله خطر پیش رفت و همسرش پا به پای او مقاومت کرد و افشا نمود، حقیقت دارد و به هیچ وجه نباید آن رانادیده گرفت یا تخطئه و تحقیر کرد.
حرف آخر: ضمن حفظ هوشیاری و اعتماد به نفس، باید برای امثال گنجی ها راه باز کرد و به جای تخطئه و تحقیر او، خطاب به امثال سلیمی نمین ها گفت: هر کی گفت پنیر تو چاله بکن بمیر !
|
[تاریخ ارسال: 02 Aug 2007] [ارسالکننده: جمال فراهانی] [ jamal75de@yahoo.de ]
با سلام . به نظر من پروژه گنجی و امثالهم مدتها قبل با شکست رو برو شد . شايد بتوان گفت که حتی در نفطه خفه شد ،چرا که بعد از آن اعتصاب غذای کذائی ، گنجی دمش را روی کولش گذاشت و از صحنه و تريبونی که برايش تدارک ديده بودند ، آرام و بی صدا به پشت صحنه خزيد. فکر ميکنم هدف رژيم از سر هم کردن اين ترهات در زمان فعلی همانطور هم که شما حدس زده ايد (البته به زعم خودش)اين است که:«می خواهد به اپوزیسیون پیام بدهد که به لحاظ پیچیدگی چندگام از اپوزیسیون جلوتر است؟ ».اگر خاطرتان باشد سايت بازتاب هم چندی قبل در ترهاتی که منتشر کرده بود مدعی شده بود که رژيم به اين علت توانسته به گروه "پژاک" يک ضربه جدی وارد کند چونکه يکی از فرماندهان پژاک از قبل همکاری کرده و زمينه اين ضربه را فراهم کرده است.بنابر اين هدف رژيم در اين شرايط قدرت نمائی کاذبی بيش نيست.اين قدرت نمائی کاذب در داخل را هم با طرح هايی از قبيل مبارزه با بدحجابی و يا اراذل و اوباش و اعدامهای علنی تقريبا روزانه اجرا ميکند.
|
[تاریخ ارسال: 02 Aug 2007] [ارسالکننده: رحيمی] [ ]
به نظر ميرسد که بعد از پرت کردن بازجو اکبر گنجی به خارج توسط رژيم و هوشياری اپوزيسيون مترقی و سر نگون طلب از اين ترفند رژيم و بر خورد انقلابی و اگاهانه اين نيروها درخارج در افشای اين پاسدارو شکنجه گر سابق ولی هوادارجان بر کف امام ونظام حال رژيم ترفند جديدی در استين دارد که اين پاسدار رادر رهبری اپوزيسيون پرو خود در خارج قرار دهد.
|
[تاریخ ارسال: 02 Aug 2007] [ارسالکننده: شهرام فاضل] [ ]
در رابطه با این مصاحبه باید توجه کرد که رژیم اسلامی فاشیستی همواره تلاش کرده است که خود را شکست ناپذیر نشان داده و هرگونه مقاومت و مبارزه را بیهوده نشان دهد. این هم یکی دیگر از ترفندهای رژیم است که می خواهد به ناامیدی در بین اپوزیسیون دامن بزند و شیادانه ادعا می کند که در تمامی احزاب و سازمانهای سیاسی اپوزیسیون رخنه کرده و می تواند تاثیر پذیر باشد. البته در برخی از آنها مطمنا رخنه کرده است و جریان ترور میکونوس نشان داد که دشمن در خانه برخی از این به اصطلاح سازمانهای اپوزیسیون راه یافته است اما غلوگویی و دروغ ابزار عملیاتی سربازان گمراه امام آدمکشان بوده و هست.افرادی که از این رژیم جدا می شوند یا ظاهرا جدا می شوند بطور عمده به سه دسته تقسیم می شوند. دسته اول نظیر حشمت الله طبرزدی را خود رژیم در آب نمک خوابانیده و به عنوان اپوزیسیون می خواهد جا بزند و اکنون سالها است تلاش کرده است ماهیت او را مخفی کرده و او را ظاهرا یک مخالف دو آتشه رژیم نشان دهد و از طریق او مخالفین را مخصوصا در داخل ایران به بیراه بکشاند. دسته دوم مانند سازگارا و نبوی هنوز می خواهند با جناحی از این رژیم یک آلترناتیو در مقابل جناح دیگر بوجود بیاورند اما آمدن به خارج بیشتر برای به دست آوردن دل آمریکایی ها می باشد و اگر بخشی از اپوزیسیون رفرمیست را نیز با خود همراه کنند بدشان نخواهد آمد. اینها در این مرحله نقش مجری برنامه های وزرات آدمکشی را ندارند. دسته سوم نظیر اکبر گنجی دیگر به کلی با این رژیم نیستند اما با اپوزیسیون انقلابی نیز نیستند. گنجی خود خواهان یک رژیم لیبرال از نوع لیبرال دموکراسی های غربی می باشد. افرادی مانند گنجی از رژیم بریده اند و ماموران شیاد و گمراه امام نظیر این مصاحبه کننده سعی در مخدوش کردن چهره آنها را دارند و می خواهند که او و همفکران او را نیز به دوروغ اکنون نیز "خودی" نشان دهند شاید که آمریکایی ها از حمایت از او و همفکران او دست بردارند. فراموش نکنیم که این رژیم هزار چهره شیادانه دارد و یکی از این چهره های حیله گرانه چهره غلوگوی او می باشد. البته رژیم در برخی سازمانهای سیاسی مانند سازمان "اکثریت" به شدت رخنه کرده است و همچنین دار و دسته "راه توده" و نشریه "پیک نت" نیز سخنگوی بخشی از وزارت آدمکشی می باشند! احزابی که عکسهای رنگی اعضا خود را در سایتهای خود آویزان کرده اند و در سوگ رهبر و امام زمان از دست رفته خود اکنون پاچه رفقای دیروزی خود را گرفته اند و همه شان کاملا بی در و پیکر می باشند نیز فوق العاده مشکوک می باشند و باید نسبت به آنها هوشیار بود! آخر این چه احزاب کارگری هستند که اینقدر به پلیس های طبقه رقیب بورژوا اعتماد دارند که عکس و آدرس خود را در همه جا برای اطلاع آنها جمع کرده اند؟!
|
تعداد نظرهای ثبت شده در پیوند با این مقاله بیش از ۲۰ نظر است.
برای مطالعه بقیهی نظرها
اینجا
را کلیک کنید.
|