[تاریخ ارسال: 26 Jun 2007] [ارسالکننده: علي سالاري] [ G_alisalari@hotmail.com ]
با تشکر از آقاي پويا که پرسيده بودند (کلمات "سکوریته" و "سکولاریسم" را در کدام زبان و با توجه به کدام فرهنگ لغت، به این صورت به کار برده و معنی کرده ام؟) فکر مي کنم براي پيدا کردن کتاب لغت و معني اين لغات ايشان هم مشکلي ندارند و موافق باشند که اختلاف نظر در برداشتهاست، بنابراين توضيح اينکه سکولاريته و سکولار و يا معادل فرانسوي آن لائيتيسته و لائيک بمعني وصف حالتي (صفت)است که مذهب از امور دنيوي، عرصهً عمومي و بويژه سياست و جامعه جدا گذاشته شود (ملاک نباشد) اصطلاح "عدم دين محوري" بنظرم رسانندهً اين منظور است. وقتي کلمهً "ايسم" به آن اضافه مي شود؛ يعني سکولاريسم و يا لائيتيسم، معرف برداشت ايدئولوژيکي است که خواهان حذف دين از عرصهً عمومي و يا سياست و اي بسا جامعه است. بعنوان متخصصي در زمينهً علوم سياسي فکر مي کنم که علاوه بر شرايط سياسي ايران و نيروهاي سياسي اش، دستگاههاي نظري و نظام هاي سياسي غرب و شرق را به حدي مي شناسم که بتوانم نظر مستقل نيز داشته باشم. اينست که فکر مي کنم لغت معادل "ايدئولوژي" در فرهنگ ما بنوعي مي تواند همان دين و مذهب نيز باشد؛ همان تنوعي که در برداشت هاي ايدئولوژيک هست در برداشت هاي مذهبي نيز هست. فقط اولي رنگ و لعاب مدرن، مدرنيته و يا مدرنيسم، و در دومي رويکرد ارتجاعي، سنتي، اي بسا بنيادگرايانه آن غليظ تر است. يکي روبه اسمان و ديگري رويه اي زميني دارد. يکي بعد از انقلاب کشاورزي و ديگري بعد از انقلاب صنعتي عموميت يافته است. ايدئولوژي و يا مذهب گرايي مشکل ساز نيست ولي ايدئولوژي و يا مذهب محوري ديگر ارتجاعي است. بويژه با انقلاب جهاني ارتباطات و اطلاعات، دوران ايدئولوژي محوري در سياست ديري نپاييده، و با پايان جنگ سرد، قطب بندي ايدئولوژيک در عرصهً سياست بين المللي نيز به پايان رسيده است... واضح است که هنوز افراد، سازمان ها و دولت هاي ايدئولوژيک انقلابي و يا ارتجاعي کم نيستند که انباني از گذشته را مي خواهند به آينده منتقل کنند...همانطور که مدرنيته، سکولاريته، استفاده از ماشين و فرصت ها مفيد و لازم اند، برداشت ها و رويکردهاي ايدئولوژيک مانند مدرنيسم، سکولاريسم، ماشينيسم و اپورتونيسم (فرصت طلبي) اغراق گونه، افراط آميز و مخربند.ضمنا اين از دريافت هاي فرديم نيست، اولين بار معلم و دوستم پروفسور وين هادسون، چند سال قبل اين نکته را بمن تذکر داد، اينست که فکر مي کنم در محيط هاي آکادميک جزء مسلمات دانسته هاي امروز است. معتقدم دموکراسي معادل ايدئولوزي زدايي و يا دين ستيزي نيست بلکه مغاير با دين و ايدئولوژي و يا قوميت محوري (هر نوع تبعيض ارزشي و فکري)است. اميد است که ما ايراني ها نيز از خر شيطان پايين آمده، مثل اسب عصاري همه اش بدور خودمان نچرخيم، همه چيز را لازم نباشد خودمان تجربه کنيم و از دندهً راست مذهب به دندهً چپ ايدئولوژي در غلتيم، بلکه از تجارب و دستاوردهاي ديگران نيز بياموزيم و بهره ور شويم، و راه صواب که همان تعادل و مداراي حقوق محور انساني را در پيش گيريم. اميدوارم اين توضيح رساننده منظورم باشد.
|
[تاریخ ارسال: 23 Jun 2007] [ارسالکننده: ناصر] [ ]
با درود،
آقای ناظر، به جای تحلیل و توجیه پیام آقای مسعود رجوی برای عوام الناس؛ پشنهاد می کنم خودتان به چند موضع زیر که در پیامشان آمده یا نیامده اندیشه کنید:
ایشان نیروهای آمریکا و متحدینش در عراق را در هیچ جای پیامش اشغالگر نمی نامنند و هیچ اشاره ای به جنایاتشان در عراق و منطقه نمی کنند.
ایشان در واقع مخالف خروج نیروهای آمریکا و متحدین اش از عراق می باشند و (تداوم) اشغالگری، غارتگری و تخریب گری امپریالیستها در منطقه را با دخالتها، صدور تروریسم و بنیادگرایی رژیم آخوندی توجیه می کنند.
ایشان به حق از جوخه های مرگ صادراتی رژیم ولایت فقیه در منطقه نام می برد، ولی هیچ اشاره ای به جوخه های مرگ امپریالیستها نمی کنند.
ایشان به حق از وجود جبهه بندی نیروهای دموکراتیک علیه نیروهای وابسته به رژیم در عراق و ایران نام می برند، اما هیچ نمی گویند که امپریالیستها کدام طرفی اند و دنبال تحمیل چه نیرویی به مردم عراق و ایران هستند.
ایشان می گویند:"..دست بر داشتن از صدور ارتجاع و تروریسم و دست بر داشتن از بمب اتمی، بطور بلافصل در داخل ایران به کاهش سرکوب و به شکستن طلسم اختناق و ریختن مردم به خیابانها راه می برد و رژیم را دچار فروپاشی میکند". ایشان در گذشته همچون تحلیلی را در رابطه با جنگ ایران و عراق و پایان ان داشتند، که قرار بود منجر به سرنگونی قریب الوقوع رژیم ملایان شود.
موفق باشید. ناصر
|
[تاریخ ارسال: 23 Jun 2007] [ارسالکننده: فرزين] [ ]
من پاسخ واژه های توهين آميز و خود بزرگ بين را نمی دهم. ولی، هرچند امکان دارد "ساده انگارانه" به نظر برسد، 1- يا بايد بپذيريم، که سازمانهای انقلابی ما(همهء سازمانها) در جذب هواداران و اعضای تازه ناموفق بوده اند و همهء اعضای آنها همان افراد سی سال پيش هستند، که در اينصورت، همين نشانهء نادرست بودن سياست هايشان است و بايد در ديدگاههای خودشان بازنگری کنند. 2- اگر در رگ اين سازمانها همواره خون نوينی در جريان است و هر سال کادرهای جوان، دانش آموخته و شايسته ای به اين سازمانها می پيوندند، که در اينصورت، بايد به اين نيروهای تازه نفس اجازه و امکان رهبری سازمانها را داد. از ديد من، هر سازمانی، همچون دولت و جامعهء کوچکی است(نه به مفهوم دقيق کلمه)، که بايد دمکراسی را تمرين و تجربه کند- حتی اگر مانند چريک های آمريکای لاتين، سالها در کوه و جنگل بسر ببرند. انتخابات آزاد و نقد و بررسی آزادانهء سياستهای گذشتهء سازمانی و حزبی، حتی اگر در شرايط زيرزمينی و در خانه های تيمی زندگی کنند، بايد انجام شود. بهانهء شرايط سخت و ... تنها برای گريز از انجام وظايف دمکراتيک می تواند مطرح باشد، و گر نه، نيروی آگاه و دمکرات و انقلابی، بايد در تمرين عملی، خود را برای ادارهء جامعهء بزرگتر(کشور) بر اساس موازين دمکراسی، آماده کند. بی گمان، اگر هرکدام از سازمانهای سياسی دست به چنين اقدامی بزند، بيدرنگ توجه و اعتماد ميليونی مردم تشنهء اتحاد و دمکراسی را جلب خواهد کرد و از پيلهء سکت جدا افتاده و درخود بيرون خواهد آمد. رمز پيروزی سريع در بدست آوردن اعتماد مردم است و اين اعتماد را تنها در عمل روزانه می توان بدست آورد. ليکن، برای آغاز چنين حرکت توفنده ای، ابتدا بايد در ديدگاه های خود بازنگری به عمل آورد. بايد خانه تکانی کرد.
|
[تاریخ ارسال: 23 Jun 2007] [ارسالکننده: farhad] [ shirinlove@yahoo.com ]
هر دم از اين باغ بری ميرسد تازه تر از تازه تری ميرسد !
اقای ناظر گرامی اگر اين پيام برای مردم عراق و جهان عرب است که خوب بايد اين پيام به زبان عربی نوشته ميشد که البته از حق نگذريم ۳۰ درصدش هم عربی است !!( ايه های قران) که برای من ايرانی هم قابل فهم نيست .
ضمنا در جهان عرب که البته مخاطب بايد حکام عرب باشد که قدرت اجرائی دارند کدامشان از رژيم اسلامی ایران بهتر و مترقی ترند که لايق فرستادن پيام باشند؟؟؟ و اصولا کدامشان تا به امروز به حرف يک ايرانی گوش داده اند که اين دومين بارشان باشد!!! اقای ناظر بهتر است واقع بين باشيم شيوخ عربستان و امارات و کويت و ..... اگر بدتر از ملاهای حاکم بر کشورمان نباشند مسلما بهتر نيستند واصولا از بودن کشوری به نام ايران با حکومت با ثبات و مترقی در هراسند !!! و همانطور که سالها ست دارند ثابت ميکنند دوست ندارند سر به تن من و تو ايرانی باشد حالا اقای رجوی هوس کرده اند برای جهان عرب پيام بفرستند و شما هم در پی تفهيم اين پيام ۷۰ درصد فارسی و ۳۰ درصد عربی ( ايه های قران) به ديگران هستيد .
حال اين پيام چه معجزه ای ميخواهد بکند و چگونه جهان عرب را به حرکت وادارد بر همه و منجمله جنابعالی پوشيده است !!!!؟؟؟
فرهاد
|
[تاریخ ارسال: 22 Jun 2007] [ارسالکننده: بيژن] [ ]
با احترام
آقای ناطر عزيز
تا زمانی که رژيم جمهوراسلامی وجود خارجی داشته باشد يقييناً هيج وقت مردم افغانستان و عراق روی آرامش و ثبات را نخواهند ديد وامريکا وايران دقيقاً به آن واقفند .
متاسفانه سرنوشت مردم ايران و عراق بهم گره خورده بدليل شرايط منطقه ای فرهنگی مذهبی و...وجنگ ۸ ساله و پرورش هزاران دست پرورده عراقی رژيم در ايران که در حال حاضر درخدمت مقاصد رژيم هستند و در آخر وجود مجاهدين درعراق با تمام احترامی که به نظراتتان دارم متعقد نيستم که امريکا راضی به ماندن در اين بحران واشغال عراق باشد تنها تنها رژيم ايران از اين بحران سود ميبرد و در واقع همينطور که خود رژيم درک کرده حيات وادامه بقای آن در دسيابی به اهدافش هست وبس .
وبالاترين ضررها را مردم ايران عراق
با صميمانه دورودها
|
[تاریخ ارسال: 22 Jun 2007] [ارسالکننده: پویا] [ ]
این پیام آقای رجوی در واقع ادامه سیاست های سازمان مجاهدین بعد از اشغال عراق توسط جهانخواران است. گاهی سایت ها و نشریات مجاهدین آنچنان به مسائل عراق تحت اشغال می پردازند، که آدم خیال می کند با "سازمان مجاهدین خلق عراق" طرف است! به نظر من هر گونه تحلیلی در مورد این پیام از طرف نیروهای اپوزیسیون ایرانی، بدون در نظر گرفتن شرایط خطیری که نیروهای مجاهدین در ان به سر می برند، نمی تواند تحلیل درستی باشد. سیاست امروز سازمان مجاهدین خلق ایران (و عراق) تعبیر "آسته برو، آسته بیا، که گربه شاخت نزنه" است. البته باید یادآور شد، که جهانخواران اشغالگر هیچ شباهتی با گربه( حتی گربه شاخ دار) ندارند.
یک پرسشی هم از آقای علی سالاری در مورد اظهار نظرشان در پای همین مطلب دارم، که اگر جواب بدهند، مایه خرسـندی است. ایشان نوشـته اند: " سکوريته (عدم دين محوري در هر امري منجمله سياست) بسيار خوب و ترقي خواهانه است ولي متقابلاً سکولاريسم (دين ستيزي) مخرب است "
سئوال این است که ایشان کلمات "سکوریته" و "سکولاریسم" را در کدام زبان و با توجه به کدام فرهنگ لغت، به این صورت به کار برده و معنی کرده اند؟
|
[تاریخ ارسال: 22 Jun 2007] [ارسالکننده: سیامک] [ siamaksabouri ]
آقای فرزین ! برداشت شما از رهبری و انتخابات در درون یک سازمان انقلابی بسیار ساده انگارانه وکودکانه است. جسارتا شما درک درستی از یک سازمان انقلابی آنهم در گیر ودار مبارزه ی خونین با یک دیکتاتوری قرون وسطایی ندارید.آیا مثلا لنین و هوشی مینه و چگوارا که هر کدام بیش ار دو دهه درگیر مبارزه با دیکتاتورها و امپریالیست ها بودند، در اون وسط برای انتخاب رهبری رای گیری میکردند؟ اساسا شمایک نمونه تاریخی دارید که بفرمایید. صرف نظر از ایدئولوژی احزاب و گروه ها ، کدام نمونه تاریخی را میتوانید بر شمرید؟با اینهمه در سازمان مجاهدین هر دو سال انتخابات برای انتخاب مسئول اول برگزار میشود که در بالای یک شورای رهبری قرار دارد.و اساسا امور انقلابی توسط این شورای رهبری که تماما از زنان تشکیل شده، اداره میشود. ضمنا شما جوابی به سوال من نداده اید که اگر سرنگونی آری ،چگونه؟ با چه مکانیزمی و اینکه خود شما در کدام نقطه ایستاده اید. خلاصه اینکه بنظر حضرتعالی چه باید کرد. صد تا انتقاد بکنید ولی یک نیم چه پیشنهاد روشن عملی هم بدهید که این مردم ما چطوری باید به آزادی دست یابند و آخوندها چطوری باید سرنگون شوند.
|
[تاریخ ارسال: 22 Jun 2007] [ارسالکننده: نریمان نامدار] [ ]
با درود به جانهای آزادی که برای آزادی مردم و پیشرفت کشور در برابر ارتجاع ایستادند و لی سازش نکردند. جناب ناظر نمی دانم چرا باید در یک کنفرانس در عراق آدم به خاطر مخاطبینش پا بر اصول و نزاکت های اساسی بگذارد خواهشمند ست در بار ه این فراز از گفته های آقای مسعود رجوی که در ابتدای پیام وجود دارد بنده را روشن فرمائید که آیا قابل قبول ست . آقای رجوی فرموده اند : "رژيم فاشيستي ولايت فقيه, از سه دهه پيش اشغال عراق را با شعار ”فتح قدس از طريق كربلا“ در كانون سياستهاي خود قرارداد. در اين شعار, فتح قدس نسيه, اما اشغال كربلا قسمت نقد آن بود"
تعجب میکنم که کسی چون اقای مسعود رجوی یک موضوع بسیار مهم تاریخی را مانند بعضی ژورنالیست های "بازاری" طوری تنظیم میکند که فقط توجه شنوندگان را مانند مشتریان گذری را جلب نموده تا تیراژ تکفروشی روزنامه ی مربوطه را بالا ببرد.
در اینکه رژیم مذهبی برای اهداف کثیف و پلید خود دست به هر اقدامی زند تردیدی ندارم ولی علیرغم ماهیت کثیف و مافیائی آنها باید توجه داشت که نیروهای مردمی اصلا حق ندارند در برخوردهای خویش نا شفاف و نادقیق به فاکت ها و شواهد بپردازند. در 31 شهریور 1359
که هواپیماهای عراق بر فراز تهران مانور کردند و دیوار صوتی را شکستند مسعود رجوی و مجاهدین چگونه موضع گرفتند؟ آیا مسعود رجوی و رئیس جمهور بنی صدر چنین می اندیشند که امروز مسعود رجوی میگوید.
اصلا ناراحت نشوید تاریخ را کمی به عقب ببریم مثلا 1348 شمسی که هیچکص بفکرش خطور نمی کرد که روزی ممکن ست خمینی قدرت بگیرد.
بعنوان کسی که در بهار سال 1348 در لشگرکشی کاملا محرمانه ی رژیم شاه به مرزهای عراق شرکت داشتم و در شهر اهواز سخنرانی ارتشبد آریانا را شنیدم که فرمودند اگر اعلیحضرت اجازه دهند فردا ناهار را در بغداد خواهیم خورد ! روز بعد جناب آریانا برای همیشه از صحنه ی نظامی ایران حذف شد تا دیگر وارد "معقولات " نشود.تیمسار مین باشیان فرمانده ستاد شد که مورد اعتماد بود.
این ماجرای اسکان نیروهای نظامی در مرز دوکشور تا قرارداد معروف الجزایر بقوت خود باقی بود .شاید عبور کشتی ها از شط العرب(اروند رود) را بخاطر میاورید که تلویزیون رژیم شاه چه تبلیغاتی براه انداخت . علاوه براین در تمام دوران هم تنش سیاسی بین دو کشور با اخراج "معاودین" عراق مطرح بود و اسکان ملامطصفی بارزانی در کاخ شمس پهلوی (عظیمیه ی کرج) هم فراموش نخواهد شد.اگر در این حرکت های منطقه ای اراده های امپریالیستی را دست کم یا مبری از دخالت بدانیم بسیار فاجعه بار خواهد شد.درست ست که رژیم فاسیست ست و تجاوز گر ولی مگر میشود آقا را از بغداد ببرند پاریس و بعد تهران و سفرت را اشغال کند و هر غلطی میخواهد در دنیا انجام دهد و امپریالیسم جهانی فقط ناظر باشد. اگر شاه مردنی نبود مثل حسنی مبارک به ماموریت خود ادامه میداد.ایران و عراق سالها در مرزهای خود مخفیانه در سطح جهانی در شرائط آمادباش جنگی بسربردند. چه میشود که درسال 59 رسما و علنی در سطح جهانی جنگ شروع میشود؟ موضوع فقط به آخوند های نادان و متجاوز محدود نمیشود. بعدها هم جنگ کویت را داشتیم . متاسفم که آقای رجوی اینطور سر وته موضوع تاریخی مهم را یهم دوخته ست
|
[تاریخ ارسال: 22 Jun 2007] [ارسالکننده: فرزين] [ ]
سيامک عزيز!
نيروهای هوادار و منفرد بيشتر به دمکراسی و اتحاد همهء نيروهای سرنگونی طلب فکر می کنند، تا رهبران و گردانندگان سازمانهای سياسی.
پلاتفرم کلی اتحاد نيروهای سرنگونی طلب هم مشخص است: دمکراسی و سکولاريسم. برای من اصل حفظ تماميت ارضی هم بنا به دلايلی که دارم، محترم است.
ولی در عمل، اين فقط ما هستيم، که برای پيدا کردن راه عملی تلاش می کنيم. رهبران سازمانها تعهد عملی به دمکراسی و سکولاريسم را نشان نمی دهند: در حکومت دمکراتيک، رئيس جمهور 4 سال بر سر کار است، ولی رهبران سازمانهای سياسی، عملا دودستی به رياست چسبيده اند و از دمکراسی درون-سازمانی و درون-حزبی خبری نيست. همه دلشان می خواهد رئيس باشند و برای گول زدن مردم، هی موها و حتی سبيلشان را هم رنگ می کنند، که جوان نشان داده شوند و جلوی جوانان را بگيرند. اينان خودشان را رنگ می کنند، نه ما را. اگر راست می گويند، انتخابات آزاد درون-سازمانی راه انداخته و نيروهای با سواد و کارشناس را به رهبری جديد خود بپذيرند. اين تمرين دمکراسی است. و بدتان نيايد، منظورم همهء سازمانهست: هر سازمانی برای خودش "فالانژ" تربيت کرده است. فالانژ فقط حزب اللهی نيست، فالانژ می تواند توده ای باشد، استالينيستی باشد، تروتسکيستی باشد، لنينيستی باشد، مجاهد باشد، مصدقی باشد، شاه اللهی باشد. و درست به همين خاطر است، که به جای بحث های سازنده، بيشتر با تحريک عصبی روبرو هستيم. بايد بازنگری کنيم. همهء ما ايراد داريم- وگرنه امروزه اينجا نبوديم. ما شايستهء بسيار بهتر از اينها هستيم.
شما می گوييد من خواهان سرنگونی رژيم نيستم؟
من خود وجود داشتن اين رژيم را توهينی به شخصيت فردی و انسانی خودم می دانم.
|
[تاریخ ارسال: 22 Jun 2007] [ارسالکننده: سیامک] [ siamaksaborii@yahoo.com ]
آقای فرزین فرموده اند:"من واقعا از آينده می ترسم- از آينده ای، که نيروهای مردمی در فردای سرنگونی رژيم بر روی هم اسلحه بکشند. من از اين فردا می ترسم. هرگز مباد چنين روزی! و اگر چنين روزی بيايد، کاش من مرده باشم و نبينم." لطفا بفرمایید که این نیروهای مورد نظر شما کی هستند و چرا اگر اهل اسلحه کشیدن هستند ، بر روی آخوندهای دیکتاتور نمی کشند. نکند که اینان هم "حکم جهادشان " را نه بر علیه دیکتاتور ها بلکه بر علیه مجاهدین نگه داشتن که صادر بکنند! لطف کنید به آنها بفرمایید که جلو بیایند و با و الان باآخوندها بجنگند . بدبختانه کسی در صحنه عمل نیست. سر منشاء تمام این جدل های نظری در یک کلام جمله خلاصه شده است. آیا واقعا میخواهیم که رژیم سرنگون شود و اگر بله ، چقدر از خودمان قیمت میدهیم. هر کی میخواد رژیم سرنگون بشه خب این گوی این میدان! بفرماید و پیشنهاد عملی بدهد و قیمت حرفش را هم بپردازد. ولی مبارزه اینها خلاصه شده در علط گیری از مجاهدین. انتقاد از آلترناتیو اصلی رژیم زمانی مشروعیت داره که در کنار آن پیشنهاد عملی برای سرنگونی داده بشود.مگر اینکه طالب سرنگونی تام و تمان نباشیم و دلخوش به جناح هایی از در درون رژیم. نظر اقای ناظر خیلی روشنه و دلیلش هم اینه که ایشان علی رغم اختلاف نظر با مجاهدین، واقعا طالب سرنگونی رژیمه. بنا براین هر کسی دیگر هم که طالب سرنگونی باشه با آقای ناظر نزدیکی احساس میکنه. هنوز نه به باره و نه به دار بعضی ها ترس دارند که نکنه مجاهدین بیان سر کار و دیکتاتوری بشه. اینها بهانه ها بدبختانه راه میبره به پاسیویسم و طبعا ماندگاری رژیم.
|
[تاریخ ارسال: 22 Jun 2007] [ارسالکننده: سالار] [ ]
به توهمات شما در باره رجوی و گفته هایش فقط لبخند زد! وگفت گذشته را دیدیم وتحلیل هایتان را آینده هم جدای از گذشته نمیباشد
|
[تاریخ ارسال: 22 Jun 2007] [ارسالکننده: علي سالاري] [ G_alisalari@hotmail.com ]
آقاي ناظر بر نکتهً بسيار درستي انگشت گذاشته اند که مخاطب اصلي مسعود مهمانان آن کنفرانس و مردم عراق هستند. در مورد بحث جدايي دين از دولت فکر مي کنم مجاهدين مشکلي ندارند و جزء مصوبات شوراي ملي مقاومت است. در اينکه در نظام دموکراسي دولت نمي تواند قومي، مذهبي و يا ايدئولوژيک باشد، حرفي نيست ولي نيروهاي سياسي که از خواستگاه قومي و مذهبي و ايدئولوژيک برخوردارند و مطالبات و اهدافي دارند، بايد با پذيرش پرنسيب ها و مکانيسم هاي دموکراتيک از آزادي عمل برخوردار بوده و شانس خود را در انتخابات آزاد محک کنند. نظام ولايت فقيه از آنرو نامشروع است که آزادي احزاب و اجتماعات متنوع قومي مذهبي و ايدئولوژيک را بر نمي تابد و اجازهً رقابت و انتخابات آزاد نمي دهد. ضمنا بايد بخاطر سپرد که سکوريته (عدم دين محوري در هر امري منجمله سياست) بسيار خوب و ترقي خواهانه است ولي متقابلاً سکولاريسم (دين ستيزي) مخرب است و عملاً به غلبهً افراطيون راست عمدتاً ناسيوناليسم و يا مذهبي مي انجامد. تجربهً ترکيه و فرانسه در سکولاريسم را بايد بخاطر سپرد. بويژه در مورد ترکيه، بعنوان کشوري مسلمان که از فرهنک و مذهب نسبتاً مشترکي با ايران برخوردار است شاهديم که براي دفاع از سکولاريسم دست آخر مجبورند به نظاميان متوسل شوند در حاليکه جامعه بيشتر مذهبي شده است. اينست که فضاي کار و فعالعيت فکري و عملي براي هر نيرو با هر عقيده و آرماني بايد فراهم باشد و تنها محک رد و يا قبول آنها بازار آزاد تقابل انديشه ها، تعادل قواي نيروها، افکار عمومي و صندوق هاي رآي خواهند بود.
|
[تاریخ ارسال: 22 Jun 2007] [ارسالکننده: فرزين] [ ]
آقای ناظر درود بر شما!
شما لب مطلب را در پايان همين نوشتار خودتان آورده ايد:"راه حل واقعي در برابر فاشيسم مذهبي، اسلامي بردبار نيست، بلکه نظامي سکولار است. آنتي تز چنين رژيمي بايد به «جدايي دين از دولت» باور داشته باشد".
بدرستی که دمکراسی(انتخابی بودن همهء ارگانهای حکومتی، ووو)نخستين و پايه ای ترين اصلی است، که برای ساختن ايرانی آباد و آزاد مورد نياز است. سکولاريسم نيز تاکيدی بر همين اصل و تکميل کننده آن می باشد. و همهء نيروها بايد در عمل، پايبندی به اينرا ثابت کنند. نمی شود گفت: من قول می دهم که روزی از روزها در آينده ای نامعلوم، کاری نيکو بکنم. برای هر کاری بايد تمرين کرد. "کار نيکو کردن از پر کردن است".
و اما اين جملهء شما:"نگارنده با گفتهء بالا بسيار موافق است. اسلام مجاهدين بهترين «راه حل»، و فورموله شده ترين «آنتي تز» « در برابر ديكتاتوري وفاشيسم ديني تحت نام اسلام » است."، با همين اصل سکولاريسم در تضادی آشکار قرار دارد.
زيرا نمی توان هم به "آنتی تز اسلامی مجاهدين" باور داشت و هم همين نيرو را سکولار معرفی کرد.
آقای ناظر گرامی!
مشکلات ما بسيارند. همين موضوع به ظاهر سادهء توافق روی دمکراسی و سکولاريسم را اگر بتوان به همهء نيروهای اپوزيسيون مردمی قبولاند، بسيار کار شده است.
من واقعا از آينده می ترسم- از آينده ای، که نيروهای مردمی در فردای سرنگونی رژيم بر روی هم اسلحه بکشند. من از اين فردا می ترسم. هرگز مباد چنين روزی! و اگر چنين روزی بيايد، کاش من مرده باشم و نبينم.
|