[تاریخ ارسال: 10 Aug 2005] [ارسالکننده: قهرمان] [ ]
آقای ناظر عزیز، به شما بخاطر آنکه "درون" خود را صادقانه با "بیرون" یعنی بازدیدکنندگان سایت دیدگاه مطرح کرده اید درود می فرستم. مطالب شما از چند زاویه قابل تأمل هستند:
1- سایت دیدگاه رسالتی سیاسی در راستای سرنگونی رژیم و متحد کردن نیروها برای خود قائل است. در این چهارچوب میدان و زمینه ای که دیدگاه برای طرح وبرخورد عقایدایجاد کرده است در ابتدا نمونه ای منحصر به فرد بود و خوشبختانه توانست یخ خود سانسوری را بر پیکر بسیاری مبارزین منفرد و مخالفین رژیم بشکند. در مبارزه بر علیه حاکمیت دیکتاتوری نقد و برخورد آزاد عقاید یک شرط ضروری است که متاسفانه بسیاری از سازمانها و گرو های سیاسی ضد رژیم از آن تهی شده اند. دیدگاه توانست این کمبود را پر کند و عملا اینچنین از پاسیو شدن و گوشه گیری بسیاری افراد صادق ضد رژیمی جلوگیری کرده و به آنها میدانی برای ابراز نظر داد. فراموش نکنید نسل جدید ما بدون دسترسی به این نظرات مشکل تر راه خود را پیدا خواهد کرد. 2- سایت دیدگاه در جهارچوب کار حرفه ای ژورنالیستی، سایتی سیاسی-اجتماعی است که از طریق خبر، مقالات ونقدو بررسی، اهدافش را دنبال می کند. در این چهارچوب " دیدگاه" بسیاری نقایص و کمبودها داشت. این کمبودها از دوره جدید کار دیدگاه و بعد از جمعبندی پنج ساله، به لحاظ کمی و کیفی و بویژه شکل ارائه کار تغییر کرده وپیشرفت بسیار چشمگیری داشته است. تا آنجا که به منعکس کردن نظرات بر می گردد فکر می کنم در مواردی خارج از چهارچوبهای اعلام شده بوده است. حذف یک سری مقالات اینچنینی به
معنی سانسور نیست. 3- در بطن دو هدف فوق، خواهی نخواهی "دیدگاه" وارد یک کار فرهنگی هم شده است. فکر می کنم مشکل اصلی اینجا باشد. اگر افرادی مستقیم یا غیر مستقیم شما را زیر فشار میگذارند چه یه عنوان "شخص" یا " گروه و سازمان" با اساس آزادی اندیشه،ابراز نظر وعقیده مخالف هستند.این هم یکی از دلایل مهمی بوده که دیدگاه بخاطرش شکل گرفته است. لطفا از آن کوتاه نیائید! فکر میکنم شاید زمان آن رسیده که دیدگاه باید برای خود اساسنامه و آئیین نامه ای داشته باشدودر آن بر اساس نرمهای معمول همان کشور محل سکونت، "سانسور" یا "حدود آزادی بیان" و یا" چها چوبهای درج مطلب" تعیین و اعلام بیرونی شوند.دمکراسی سوسیالیستس بر اساس آن آرمانهائی که شما دارید بسیار محترم! ولی فعلا تا زمانی که در کشورمان امکان آن را بدست نیاورده ایم، از دستاوردهای گروهها و رسانه های سوسیالیستی اروپا کمک بگیرید.شما لطفا خودتان را مسؤل هر کلام و لغت نویسندگان ندانید.اگر مطالب دریافتی به شما با چهار چوبهای اصلی همخوانی دارد، یک جمله بنویسید" مسؤلیت مطالب درج شده با نویسندگان آن است." و یا " در صورت اتهام عله کسی لطفا اسناد و مدارک خود را ضمیمه کنید" و یا ... برای شما و دوستان و همرزمانتان آرزوی سلامتی و شجاعت بیشتر دارم و امیدوارم در کنار احساس مسؤلیتی که دارید و بسیار قابل احترام است کمی هم دیدگاه تخصصی رادر کارتان تقویت کنید. پیروز باشید!
|
[تاریخ ارسال: 10 Aug 2005] [ارسالکننده: مینو] [ ]
والله بیشتر مطالبی که در دیدگاه درج می شود متعلق به عوامل ریز و درشت مجاهدین است. که اغلب هم نه تحلیل درستی از اوضاع دارند و نه اصلا بحث سیاسی می کنند بلکه به لغز پراکنی و بد و بیراه گفتن به دیگران می پردازند. همین یکی دو هفته قبل کارزار تبلیغی علیه گنجی راه افتاد. مجاهدین چشم ندارند ببینند که از کسی ( حتی در نقش قربانی) بیش از آنها تعریف و تمجید می شود. نکته بعدی اینکه اکنون دیگر جنگیدن با رژیم هیچ امتیازی نیست. رضا پهلوی هم می خواهد این رژیم نابود شود. او هم مثل مجاهدین خواستار گرفتن قدرت توسط بیگانگان است. اینقدر توی سر مردم و مخالفان مجاهدین نزنید که مبارزه می کنید. مبارزه کجا بود؟ کار شما شده جمع کردن شیوخ عرب و امضا گرفتن از دیپلمات های خارجی. کاری که یک ربع قرن به عبث کرده اید.
|
[تاریخ ارسال: 10 Aug 2005] [ارسالکننده: فریبا استر آبادی] [ ]
سلام آقای ناظر
من از تهران گرم و جهنمی این مطلب را می نویسم.
ای کاش رهبران سازمان ها و احزاب سیاسی مثل شما به درون خودشان می رفتند و به خود انتقاد می کردند. در آن صورت نسلی را گوشت دم توپ جمهوری اسلامی و عصای زیر بغل نمی کردند. به هواداران دگم و سبک سر فرقه های پوسیده بگوئید اگر جرات دارید به رهبران خود خواهتان یک انتقاد بکنید تا شما را مثل برگ پائیزی به گوشه ای پرتاب کنند. به آنها بگوئید که لیست بلند بالای کشته ها دلیل حماقت فرماندهی است نه رشادت او. من به همه شهدای آزادی درود می فرستم. آنها جان خود را نه برای زور گوئی و تهدید و ترور که برای " آزادی بیان" فدا کردند.
صیمیمانه ترین درودهایم نثار آقای ناظر باد
|
[تاریخ ارسال: 10 Aug 2005] [ارسالکننده: سیامک آذری] [ ]
من از خوانندگان روزانه سایت دیدگاه هستم. یادداشت های پراکنده و همچنین نظرات داده شده را خواندم. آقای ناظر شما را در مسئول سایت دیدگاه بودن کمی لرزان می بینم. فکر میکنم این لرزان و همیشه مردد بودن شما نیز ناشی از این باشد که به نظرات خود، به نگه داشتن وجهه و چهره ی خود، و در اساس به خود خیلی اهمیت می دهید. مرتبا نگران تصمیمات خود هستید و میخواهید در همه ی زمینه ها توضیح بدهید. گویا دیگران نمی فهمند. کمی هم بگذارید دیگران قضاوت کنند. در همین یادداشت های پراکنده آثار این نگرانی به وضوح دیده می شود. از طرفی در خلال نوشته های شما که خیلی هم - آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه - هست. همیشه انتقاداتی از کسانی که میخواهند سانسور کنند وجود دارد ولی هیچوقت اسم از این کسان برده نمی شود. آقای ناطر بفرمائید این کسان کی هستند؟ شاید ما هم بتوانیم این دشمن نامرئی را بشناسیم. شما اشاره میکنید و بعضی نیز که به یک اشاره خم مو را نیز دیده اند بلافاصله در نظرها از مجاهدین به عنوان سانسورچی های امروز و فردا سخن به میان می آورند. خیلی بی رو درواسی شما زمینه را آماده میکنید. خودتان راهم که همیشه قربانی معرفی میکنید، کسی که میکوشد تنها تریبون آزادی! را حفظ کند و مجاهدینی که نمی گذارند!! حرف من این است اگر انتقاد مشخصی به مجاهدین دارید جرات آنرا داشته باشید به میدان بیائید و حرفتان را با نمونه های مشخص بزنید تا آنها نیز اگر جوابی دارند بدهند. ولی اینگونه مظلوم نمائی کردن شایسته نیست. در پس هر نامه و درددل اشاره و کنایه ای گفتن درست نیست. آنهم به تنها مبارزانی که در شرایط کنونی که تمام عالم دست به یکی کرده اند که رژیم را از معرکه نجات دهند. اینها تمام تلاششان را فقط و فقط بر علیه رژیم متمرکز کرده اند و نه علیه نیروهای خودی! و نه برای شبهه آفریدن در صفوف مبارزه و مقاومت علیه رژیم! شاهد آن نیز سایت همبستگی است. تنها سایتی که نوک تیز آن فقط و فقط رژیم را نشانه گرفته است. ولی نگاه کنید سایر سایت ها در این رابطه کجا هستند. مشخص است برای اینکه مجاهدین سایت شان فقط تریبون نیست. بلکه پشت آن عمل مشخص با هدف سرنگونی رژیم قرار دارد. تاسیس یک سایت هرگز و هرگز نشانه ی مبارزه ی با رژیم نیست میتواند تریبونی برای اظهار نظرهای آزاد باشد. ولی لطفا اجازه بدهید که در همین حد بنقش خود را درست ایفا کند. نقش آنرا بیشتر از آنچه هست نبینید. و آنرا تبدیل به میدانی برای سنگ انداختن به مبارزینی که در صحنه ی عمل هستند نکنید.
|
[تاریخ ارسال: 10 Aug 2005] [ارسالکننده: نوشین] [ ]
سلام آقای ناظر خسته نباشید!
من در زمره کسانی هستم که از 4-5 سال پیش سایت دیدگاه را پیگیری و مطالعه می کنم. در کمتر سایتی به اندازه دیدگاه مشاجره و مناقشه دیده ام. بگذارید با شما بی پرده خرف بزنم. اصل بر آزادی بیان است. اولین پرسش این است که اینهائی که زیادند اما کسی نیستند کدام ها هستند؟ چرا برای کاربران دیدگاه معما می تراشید؟ چه کسانی شما را می ترسانند؟ تا آنجائی که من به یاد دارم بجز هوادران و اعضائ مجاهدین کمتز کسی شما را ترسانده است. وقتی که برای چاپ مقاله ثریا شهابی ناچار به توضیح می شوید هیچ می دانید که تا کجااز حقوق خود به عنوان مسئول سایت و نیز یک انسان عقب نشینی می کنید؟ وقتی که به وکالت از طرف مجاهدین در مقابل سایه سیرجانی به توضیح می ایستید هیچ می دانید که کاربران به استقلال شما از مجاهدین تردید خواهند کرد؟ از کدام آزادی و آزادی بیان حرف می زنید؟ وقتی که مقالاتی را که لحن انتقادی به مجاهدین دارند را درج نمی کنید نه مستقل هستید و نه آزاد. آنهائی که شما از آنها می ترسید به معنای واقعی کلمه " تروریست " هستند.
تنها راه ارتقاء سایت دیدگاه به جایگاه یک سایت کاملا آزاد، تو دهنی زدن به عوامل پشت پرده ای می باشد که از شما در باره درج مطالب توضیح می خواهند. از تحولی که در طول تعطیلات در شما ایجاد شده خوشحالم و به شما تبریک می گویم.
سایت دیدگاه با هر کمی و کاستی سایت محبوب من است. هیچ نیروی سیاه دلی نباید این سایت را زیر سیطره بگیرد. من به بهانه نقل قول اسم هیچ دیکتاتوری را زیر این نوشته نمی نویسم اما به جزنی و حنیف و مصدق و شریعتی درود می فرستم.
|
[تاریخ ارسال: 09 Aug 2005] [ارسالکننده: حمید] [ ]
با سلام به اقای علی ناظر، گویا این درد بی درمان مطلق گویی و مطلق اندیشی قابل درمان نیست .در واقع از اینجاست که کلمه ای به نام انحصار و سانسور شکل می گیرد ودر شکل عینی اش رژیمهای دیکتاتور و وحشی ای مثل هیتلر، خمینی و... را میسازد . ما در همه حال و بدون هیج توجیه ای باید حقیقت را فریاد کنیم و یادمان نرود که کسانی که از گفتن حقیقت متضرر میشوند به هر وسیله ای حتی متهم کردن وفحاشی در این جهت بیش میروند. اقای ناظر به نظر من خودتان بهتر از هر کس دیگری به این مهم اشاره کردید چرا که در بطن کار قرار دارید .با تمام احترامی که برای شما قائل هستم باید بگویم سانسور کردندر بعضی مواقع دامن خودتان را گرفت واین فکر را در ذهن من تداعی کرد ایا اینجا هم مطلب گزینشی انتخاب میشود.موفق باشید.
|
[تاریخ ارسال: 09 Aug 2005] [ارسالکننده: گل کو] [ http://golku.blogspot.com ]
آقای ناظر عزیز
آنجا که نوشته اید مجبور به سانسور شده اید مطلبتان واضح نیست. خواهش میکنم واضح تر بنویسید که چی را سانسور میدانید
سایت دیدگاه مثل بسیار خوبی از یک سایت دمکراتیک است و به نظر من همین طور هم خواهد ماند. البته سختی هایش بر دوش شماست اما لذت خواندن مطالب با اندیشه های مختلف را ما خوانندگان میبریم.
آزادی حد و مرزش جایی است که آزادی دیگران را مختل نکند. شما خودتان اینجا این چهارچوب را مشخص کرده اید:
- متنهایی که در آن به افراد تهمت زده و یا بیحرمتی شده باشد، در دیدگاه منتشر نخواهند شد.
به نظر من
این استاندارد رااگر برای متون ارسالی هم رعایت کنید دیگر مجبور به حذف نخواهید شد. هر جای دنیا کسی به کسی تهمت بزند مجبور به اثبات آن است.
شما و اداره کنندگان دیدگاه با مشکلات زیادی روبرو هستید. راه وسط رعایت حداقل استانداردها است. مثلا اینکه اگر کسی در نوشته اش تهمتی زد باید برای اثباتش مدرک بیاورد. یا میتوانید قبل از چاپ آن نوشته را برای سازمان یا شخص مورد اتهام ارسال کنید و ازشان جواب بخواهید و هر دو مقاله را با هم در سایت بگذارید.
من حتی با حذف مطلب همنشین بهار در باره مادر رضایی های شهید مخالف بودم. خیلی دوست داشتم آنها که یک شبه با اسامی مختلف سبز میشوند و کاسه داغتر از آش میشوند را بهتر بشناسم. نمونه اش را قبلا دیده بودم. گرچه جواب شما هم لازم بود. اما مطمئنا توهین یا اتهام همنشین بهار به مادررضایی ها ضربه نمیزند.خوانندگان دیدگاه خودشان میتوانند قضاوت کنند.
هدف نهایی آزادی است. در این میان باید دید کدام نوشته ها دست و پای ما را میگیرند و به بیراه میبرند و وقتمان را تلف میکنند و کدام راه را بازتر میکنند. قضاوت را شما با قبول مسئولیت این سایت به عهده گرفته اید و راه را برای قضاوت خوانندگان هم باز گذاشته ایدو من به سهم خودم فعلا به شما رای اعتماد میدهم
شاد و پیروز باشید
|
[تاریخ ارسال: 09 Aug 2005] [ارسالکننده: م-ت اخلاقی] [ ]
واگرقارچ نبود،جنگل چیزی کم میداشت(سهراب سپهری).
دوست عزیزآقای علی ناظر،بقول زنده یاد"دکترعلی شریعتی حقیقت را نبایدفدای مصلحت کرد"ویابزبانی دیگرواقعیت رانبایدفدای مصلحت کرد.بایدنوشت حتّی بدترین چیزهارا،چراکه آزادی یعنی"انتخاب".بایدگفت ،اگرچه گفتنی به گریه وادارد،وبایدگفت اگرچه گفتنی به خنده وادارد.حادثه رابایدقبل ازوقوع ،اخطارکردونه بعدازوقوع.دوست عزیزآقای ناظرایکاش،بقیه سایتهابه اندازه سایت دیدگاه نظرات دیگران را می نوشتند،آنوقت،مطمئناشماه هم وقت بیشتری برای کتاب خواندن خواهید داشت وهم وقت بیشتری برای فکرکردن،وهم زمان بیشتری برای وکانس(تعطیلات).
برای خودتان وهمه دست اندرکاران سایت وخودسایت دیدگاه آرزوی موّفقیت وطول عمررادارم.17مرداد1384
|
[تاریخ ارسال: 08 Aug 2005] [ارسالکننده: علي سالاري] [ ]
سلام آقاي ناظر و خسته نباشيد. بايد ازعان نمود که شما تنها سايتي از اپوزيسيون سرنگوني طلب هستيد که سانسور خطي و ايدئولوژيک نمي کنيد و يا حداقل امکاني براي افرادي که نه چنانند و نه چنين، نه رژيمي اند و نه در چهارچوب تنگ نظرانه ايدئولوژيک خاصي مي گنجند، امکان انتشار نظراتشان را مي دهيد. اميد است که براين منش دموکراتيک خود پا برجا بمانيد. منظور بسياري در اپوزيسيون سرنگوني طلب از آزاديخواهي، آزادي خودشان است، و اصلاً ظرفيت تحمل مخالف و دگرانديش که پيش کش، حتي خودي منتقد را هم ندارند. مي خواهم بجاي آينه به سرگذشت نمونه هاي فراوان در صفوف اپوزيسيون بنگريد، بينيد که چطور سانسور و تصفيهً ايدئولوژيک مي شوند. نگارنده براي مدت بيش از ده سال هوادارمجاهدين بوده و مدت چهارسال در مناسبات آنها بوده است. در داخل سازمان، جاي نقد و دگر انديشي که نبود، فقط چون صاحب قلم بود و مي خواست قلمش آزاد باشد، تصفيه شد. آنها ترجيح ميدادند که نام مارا هم برليست بالابلند شهدابيافزايند ولي حرف مارا که از نسل انقلاب بوديم نشنوند.اگر مناسبات دموکراتيک بود و صلاحيتها نه فقط ايدئولوژيک و از بالا بپايين بلکه دريک رابطهً ارگانيک دو طرفه انتخاب مي شد، بديهي است که بايد شاهد شکفته شدن استعدادهايي در نسل جديد مي بوديم که از حنيف نژاد و جزني و مسعود رجوي بسا بالاتر باشند.ولي متاسفانه مدعيان آن نسل، مارا با همان طرز تفکر مي خواهند. اينستکه همزمان با مبارزه با رژيم قرون وسطايي حاکم، بخش عمده اي از انرژي ها صرف مبارزه با اين خودکامگي ايدئولوژيک مي شود. خود کامه گي که بازهم حاکميت و دموکراسي را براي خودي ها مي خواهد...بنابراين نگران نباشيد دوست عزيز، دير ويا زود ديگراني به اين راه خوهند آمد، تبعيض و استثمار مذهبي و ايدئولوژيک رخت برخواهد بست و روزي خواهد رسيد که ديگر عينک مذهب و ايدئولوژيک شناخت ما را محدود و محصور و سانسور نکنند. به اميد آنروز وبا تشکر از شما دوست آزاديخواه
|
[تاریخ ارسال: 07 Aug 2005] [ارسالکننده: مهدی جعفری] [ ]
سلام آقای ناظر
نوشتهً شما اگرچه صرفا به خودتان گرفته ايد ،بر دل تمامی آدمهای صادق مينشيند. صحبت از اينگونه انتقادها، بر همهً ما « هر آنکه زخمی از خمينی و آخوندها و فرهنگ آخوندی بر دل دارد » نيز وارد است. متاسفانه «روزگار غريبی ست نازنين*» و در اين وادی غربت نه تنها هستی مان را به نيستی بدل کردند ، بلکه تمامی واژه ها و لغات مان را نيز آلوند. وازاين روست که اعتماد را نيز آلودند. ديگر حتی کلمات ولغات را در معنا واژگونه ميپندارند.
فکر ميکنم بايد کمربندهايمان را محکمتر ببنديم ، زيرا برای دست يافتن به يک جامعه آزاد و دمکرات ، نياز به از خود گذشتگی و داشتن صبر و متانت است ، صبر ومتانتی که تک تک ما و همه ماملت به آن نيازمنديم . بدون شک «در درون تک تک ما خمينی نهفته است* *» که می بايد با آن همچون که با رژيم خمينی، مبارزه کرد واين بخش بزرگی از انقلاب فرهنگيست، که به نظر من اين مبارزه از مدتها پيش اگرچه کند، ولی آغاز گشته.« بايد که دوست بداريم ياران را * * *» با تمامی زشتی ها و کاستی هاشان، با تمامی کج فهمی ها وکج خولقی هاشان وبا تمامی اختلاف نظر هاشان و اينکونه و تنها اينگونه است که در راهی صحيح گام برداشته ايم. برايتان آرزوی موفقيت و پايداری در راهی که هستيد را خواهانم. مهدی جعفری
* شاملو * * مسعود رجوی * * * خسرو گلسزخی
|
[تاریخ ارسال: 07 Aug 2005] [ارسالکننده: سعید] [ ]
آقای ناظر هیچکس نمیداند که راه درست کدام است. ما ایرانیها دمکراسی و آزادی بیان سیاسی را از غربیها یاد گرفتهایم وگرنه در فرهنگ خودمان از این خبرها نبوده. ولی یک چیز را از غربیها یاد نگرفتیم، امکان یاد گرفتن آن هم نیست؛ آن اینکه آزادی بیان در غرب نتیجة قطبی شدن اقتصادی است نه نتیجة خواست این یا آن فرد. روزنامهها غربی و محافل غرب پر است از دروغ آن هم دروغهای شاخدار. همین چند وقت پیش داستان سلاحهای اتمی صدام را یادمان نرفته که چقدر گفتند و شنیدند برای آنکه به عراق حمله نظامی کنند.
ولی یک امر را نباید از یاد برد که مبارزه با یک رژیم فاسد را نمیتوان با فساد پیش برد. باید از سخنی که حق میبینیم، و دریافت آن آنقدرها هم مشکل نیست، حمایت کنیم. راه دیگری پیش پای نیست.
|