در دافعه افکار دائی جان ناپلئونی و توهّم توطئه، و کار، کار انگلیسیا ست بسیاری از ما، با پا منبری های بوش و بلر هم آواز میشویم و با روضه خوان های رویتر و بی بی سی و C.N.N و... که مدام به صحرای القاعده و مالقاعده گریز میزنند، به پیشانی مان میکوبیم و فریاد وا تروریستا سر میدهیم، در حالیکه به قول حافظ:
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند
***
تئوری توطئه Conspiracy Theory و تو مو میبینی و من پیچش مو فقط خاص ما ایرانیان نیست و در فرهنگ سیاسی سایر ملل هم دیده میشود و با اینکه بسیاری آن را یک نوع بیماری میشناسند که عملاً در خدمت استبداد قرار میگیرد، ریشه در واقعیت های تلخ زندگی مردمی هم دارد که همواره با دوز و کلک ستمگران روبرو بودهاند.
کسانی که از هدفداری این هستی قانونمند، تنها تسلیم و بی دردی میفهمند و ذکر و فکرشان این است که سرنوشت هركس روی پیشونی اش نوشته شده، دست هاى نامرئى را هم که لابد از كناره هاى تایمز و كاخ سفید ظاهر میشوند در همه رویدادها دخیل میبینند.
کارل پوپر، نویسنده کتاب حدس ها و ابطال ها در دهمین نشست بینالمللی فلسفه در آمستردام به طنز گفت:
اینکه برخی معتقدند همه چیز حاصل نقشههایی است که دیگران کشیدهاند، شکل ابتدایی از خرافه است که کهن تر از تاریخیگری و نتیجه دنیوی شدن خرافههای دینی است. باور داشتن به خدایان هومری، که توطئههای آن ها مسئول تقلبات جنگ های تروا بود، اکنون از میان رفته و جایش را صهیونیست ها، صاحبان انحصارات بزرگ، سرمایهداران و استعمارگران گرفته اند.
دانیل پایپز Daniel Pipes، نیز، با نوشته هایش به این بحث دامن میزند. او یکی از تئورسین های بوش و هواداران پر و پا قرص حزب لیكود اسرائیل است که تبلیغ میکند فرهنگ سیاسی مردم خاورمیانه متأثر از توهّم توطئه است.
.............................................
هالیوود تئوری توطئه را توی بوق میکند.
گرچه در سیاست آمریكا (و غرب) به شدت تئوری توطئه نقد میشود و این برداشت واقع گرایانه را كه پشت هر ظاهری باطنی هم تهفته است، مسخره میكنند اما به خصوص در سینمای هالیوودی میبینیم كه داستان های فیلم و نقش های منفی آن در نهایت از یك جا سرچشمه میگیرد. یعنی یك نفر است كه همه دسیسه ها زیر سر او است و در نهایت نیز از هر دامی نجات مییابد قهرمانان شکست ناپذیر. (جیمز باند، جك رایان، جیسون بورن، آستین پاورز، و... )
فیلم تئوری توطئه از مل گیبسون، نوازندهی پیانو از پولانسکی، و بخصوص فیلم مترجم ساخته سیدنی پولاک، که بر روی حکومت های سرکوبگر آفریقا متمرکز شده، و... نشان میدهد که در درون هر انسانی (حتی اگر ظاهراً با تئوری توطئه هیچ میانه ای هم نداشته باشد) یک دائی جان ناپلئون خفته است که با کوچکترین تلنگری بیدار میشود.
هالیوود بر خلاف فیلم هاى جاسوسى دهه ۱۹۹۰ كه تمركز آن بر تكنولوژى و طرح هاى تعقیب و گریز بود، با پرداختن به درگیرى هاى داخلى سازمان سیا و اف بى آى، سیاست هاى آمریكا در خاورمیانه، جنگ مخفیانه سیا علیه شوروى سابق در افغانستان، و نبز، با به تصویر کشیدن خاطرات مأموران ارشد سازمان سیا از جمله جیمز انگلتون مأمور پرسابقه ضد اطلاعات، اكوریچ آس و رابرت هنسن و...، نشان میدهد در پس پرده چه تزویرها و توطئه ها جاری است.
.............................................
گرچه تیر از کمان همی گذرد، از کماندار بیند اهل خرد
آنها که بر اسب قدرت میتازند بیش از دیگران گرفتار توهم توطئه میشوند. مثال فراوان است...
رفتار امثال جنتی و مصباح یزدی و همه شاگردان مک کارتی در عصر جدید، که شب و روز از توطئه دشمن دم میزنند تا به بهانه آن مخالفین خویش را از میدان به در کنند ــ به اندازه کافی گویا است.
امثال سوهارتو دراندونزی، پینوشه در شیلی، موبوتو درکنگو، گلتیاری در آرژانتین، سادات و مبارک در مصر، مشرّف در پاکستان، نظامیان در ترکیه، سلطان مراکش، ملک حسین و پسرش در اردن، آپارتاید در افریقای جنوبی، اسمیت در رودزیای پیشین (زیمبابوه)، شارون در اسرائیل... نمونه های روشنی هستند.
...
سروقت خودمان بیآئیم. گذشته های دور را رها میکنیم... از رضاشاه، نیز که ۱۶ روز بعد از اشغال متفقین، در رابطه با سرمقاله روزنامه اطلاعات که به روسیه و انگلیس بند کرده بود، گرفتار تئوری توطئه شد و روزنامه مزبور را تا زمان استعفاء و خروج از کشور تعطیل کرد، میگذریم.
می دانیم که تحلیل محمد رضا شاه از اوضاع كشور نیز، در یكی دو سال قبل از انقلاب برمبنای همین تئوری بود. او در خاطراتش همه چیز را از چشم کمان داران اصلی یعنی آمریکا و انگلیس میبیند
بگذریم که برای همه کسانی که با ذره ذره وجودشان انقلاب بزرگ ضد سلطنتی را درک کردند، روشن است که دیدگاه اعلیحضرت و همه کسانی که اینگونه میاندیشند، همه واقعیّت را منعکس نمیکند. کمان داران اصلی مردم ایران بودند و آنان با تمام وجودشان خواهان تغئیر بودند هر چند مرتجعین آنهمه شور و آرزو را چون گلی پرپر کردند...
آمریکا و انگلیس و... هم وقتی دیدند زمام امور از دست شان در رفته است، مجبور شدند، بله مجبور شدند پشت شاه را خالی کنند. آنان برای کنترل اوضاع خواهان روی کار آمدن کسانی بودند که اولین ویژگی اشان دشمنی با نیروهای انقلابی و مترقی بود و برای همین هم مایل به نوعی مصالحه شدند، هایزر به ایران آمد. ارتش اعلام بی طرفی کرد و سولیوان و بهشتی وقره باغی... به این در و آن در زدند و باقی قضایا...
آخوندهای حاکم نیز که که با نظرات برژینسکی و کنفرانس گوادلوپ (بخصوص بعد از آمدن ژنرال گاست و ژنرال هایزر... آشنائی دارند ) ــ به خوبی میدانند که
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
.............................................
در درون همه ما یک دائی جان ناپلئون نهفته است.
درست است که ما وقتی دچار شکست و ناکامی میشویم به جای نگریستن به خویش و درک کمبودها وکم کاری های خود با توسل به تئوری توطئه، دست انگلیس و عوامل خارجی را عمده میکنیم و بر روان زخم خورده خود مرهم مینهیم، درست است که با تكیه بر تئورى توطئه عنصر توده اى را از هرگونه دخالت در تغییرات سیاسى معاف میمی داریم، درست است که اساساً نظریه توطئه ازجانب کسانی مطرح میشود که یا عاجز از درک و شناخت پیچیدگی های دنیای سیاست هستند یا دل شان نمیخواهد آنچه را که میبینند همانطور که هست قبول کنند و پناه بردن به تئوری توطئه کارشان را آسان میکند... اما قبول کنیم که در عمل بیشتر ما که با شاه و شیخ هم درافتاده ایم، بوی دائی جان ناپلئون میدهیم
مگر در انتخابات آمریکا که بوش را رو آوردند، در گزینش پاول ولفوویتس رئیس پیشنهادی کاخ سفید برای بانک جهانی و در جلو انداختن احمدی نژاد از دیگران و... بیشتر ما به نوعی به تئوری توطئه متوسل نشدیم؟ مگر کسانی که تئوری توطئه را نفی میکردند خودشان دچار توهم توطئه نشدند؟ مگر با طرح اینكه همه این سروصداها خیمه شب بازی، صوری و صرفاً یك بازی است خود را بازی ندادند؟
مگر وقتی میخواهیم مخالف خودمان را از چشم دیگران بیاندازیم، هزار تا صفحه پشت سرش نمیگذاریم و با توسل به همین دیدگاه طرف مقابل مان را عنصر مشکوکی که معلوم نیست دُمش به کجا بند است معرفی نمیکنیم؟
ما همه اش فکر میکنیم دارد علیه ما توطئه میشود و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا ما را به زمین بزنند.
آیا آنچنانکه احمد اشرف نیز گفته است ریشههای تاریخی این توّهم به ثنویت كهن ایرانی (تقسیم جهان به دو بخش نیك و بد)،و به اساطیر آفرینش ایران از دوران باستان میرسد؟
انگار از همان روزی که ایران همزمان با انیران زاده میشود، هدف توطئه بیگانگان قرار میگیرد. توّهم توطئه بیگانگان برعلیه ایران از همان آغاز پیدایش ایران زمین در ژرفای تفكر ایرانی جای میگیرد...
گوئی سرگذشت ایران، داستان دشمنیها و كینهتوزیها و توطئهچینیهای بیامان و پیگیر این همزادان است
آیا توسل به تئوری توطئه یکی از سازوکارهای دفاعی انسان از بعد روان شناختی، در قالب فرا فکنی است؟
آیا در فقر عنصر آگاهی ریشه دارد؟
آیا برای ساده کردن تحلیل و ایجاد حالت اقناع، کاستن از انتقاد به بهانه بهره گیری بیگانگان، ایجاد نفرت روانی از مخالفان و توجیه ضعف های داخلی است که به آن متوسل میشویم؟
آیا برای این است که دنیای سیاست عرصهای پیچیدهاست و بازیگرانی زیرک و ماهر دارد و گاه بسیاری از عوامل و انگیزههای اصلی از دید ما پنهان میماند و توضیح شان برای ما دشوار است؟
و آیا دلیل محبوبیت سریال دائی جان ناپلئون در ایران این است که مردم ما هیچگاه خود را عاملی تعیینکننده در اداره جامعه نیافتهاند و میهن شان را همیشه قدرت های دیگری که ربطی به آنها نداشته است، اداره میکردند؟
.............................................
چرا زیر هر کاسه ای، نیم کاسه میبینیم؟
مردم عادی که با اهالی استبداد، اصلا و ابدا میانه خوبی ندارند نیز، نه به مو، نه به ابرو، بلکه به پیچش مو، و به اشارت های ابرو متمایل میشوند. چرا؟ چرا در همه چیز توطئه کشف میکنیم؟
اسکناس هائی را که عکس آیه الله مدرس رویش بود و گویا در ریش اش عکس یک روباه پنهان شده بود و طراح آن را هم مخفیانه اعدام کرده بودند که یادمان هست؟ (اسکناس هائی که هم اکنون نیز استفاده میشود.)
علت شیوع اخبار نادرست و کشف توطئه در هر چیز چیست؟
چرا در هر زمانی كه رخدادی می بینیم، به جای تفسیر عوامل ایجاد آن، گمان میبریم كه زیر هر کاسه ای نیم کاسه است؟
فراموش نکنیم که این نوع تحلیل ها مختص افراد كم سواد نیست بلكه تحصیل كرده ها را هم شامل میشود. آیا خود شما با این موضوع برخورد نکرده اید؟
آیا علت روان شناسانه این نوع تفسیر در جامعه ما این است که بخصوص در دوره استعمار كلاسیك، و امپریالیسم جدید بیگانگان مثل روباه، زیرزیره و به صورت پوشیده، نقشه میکشیدند تا سر خلق الله شیره بمالند؟
آیا از جمله به این دلیل است که بخصوص از حدود ۴ قرن پیش كه آنتونی شرلی و رابرت شرلی به دربار صفویه رفتهاند، مرتباً دارد در میهن ما توطئه میشود؟
آیا به این علت است که اجداد ما این داستان را هم تعریف کردهاند که انگلیسی ها تریاک را بسیار ارزان به ایرانیان میدادند و بعد شیره و سوخته اش را بسیار گران میخریدند تا یک جامعه را مبتلا کنند؟
بد نیست یادآوری کنم که رسانهی دولتی حکومت بریتانیا که از قضا بزرگترین بنگاه سخنپراکنی جهان هم هست و بسیار مهم در اثرگذاری بر افکار عمومی است، در ۱۲ فوریه امسال با دید تردیدآمیز، توطئه بیگانگان را مورد نقد قرار داده و با کنار هم قرار دادن برخی نمونه ها که بیشتر شایعه است تا منطبق بر تئوری توطئه، کوشش نمود دیدگاهی را که به دستهای پنهان پشت صحنه، نیز، توجه میکند، آلوده به بدبینی و پارانویا (تشویش و هراس از توطئه مخفی دیگران علیه خود)، جهان سومی و عقبمانده معرفی کند.
.............................................
آیا همه آنچه در دنیا اتفاق میافتد، راستا حسینی است؟
آیا واقعاً در تحولات معاصر ایران هیچگونه توطئه جدّی خارجی، حضور نداشته است؟ آیا حضور کلمه «امان» بخصوص در ادبیات شفاهی مردم ما از جمله یادآور این نیست که نیاکان ما همواره در برابر اقوام اجنبی و خلخالی های خودی نیاز به امان و امان نامه داشته اند و ستمگران هرگز دست از سرشان بر نمیداشتند؟
از واقعیت (نه توهم) توطئه فراماسونری، که فقط به کشور ما اختصاص ندارد، به این دلیل که در باره اش چیزی نمیدانم میگذرم. مثالی از دوران مشروطه میزنم.
آیا یکی از نقشه های انگلیس این نبود که در اوج رنج و شکنج آزادیخواهان برای مشروطه، به راحتی با دولت مظفرالدین شاه، رویهم بریزد و قرارداد نفتی را منعقد كند؟ آیا در گرد و خاک تحریم تنباکو و اعتراض به قرارداد رژی، قرارداد ننگین دارسی به راحتی مقدمات تشكیل بزرگ ترین شركت نفتی جهان در آن زمان را فراهم نکرد؟
آیا وجود سفارت دولت فخیمه بریتانیای کبیر در ایران دوره قاجار که آخوندها و کسان دیگر در آن بست مینشستند توهم توطئه است؟ آیا نقشی که لورنس عربستان به عنوان افسر اطلاعات انگلیس و... بازی کرد گویای خیلی چیزها نیست؟ آیا تعیین مرزهای خاورمیانه توسط بریتانیای کبیر هم توهم توطئه محسوب میشود؟
البته که نظام عالم با توطئه نمی گردد، اما آیا به راستی همه آنچه در این دنیای واژگون اتفاق میافتد، راستا حسینی است؟ آیا اسناد جاسوسی سازمان سیا، و اطلاعات منتشر شده از سازمان جاسوسی انگلیس که به روشنی از دخالت آخوندهای مرتجع در تضعیف دکتر مصدق و سرنگونی او سخن میگویند، و تاکید میکنند از آنها باید در سرنگونی دکتر مصدق استفاده نمود، دروغ است؟
آیا وجود شاپور رپورتر، مظفر بقایی، ارتشبد حسین فردوست، یا کودتای ۲۸ مرداد برای اثبات توطئه ها کافی نیست؟ آیا در میهن ما، پشت مساله نفت همواره جریانات مشکوک فعال نبوده و نیست؟
آیا در داستان قتل های زنجیره ای و به اصطلاح خودکشی سعید امامی همه پرده ها کنار رفته است؟ آیا علم شدن ناگهانی سازگاران حکومت آخوندی و قربان صدقه های امثال مایکل لدین تصادفی تصادفی است؟
یا این نمونه ها که برشمردم واقعیت دارد یا حتی تأثیر و نفوذ بیگانگان در تحولات ایران زمان جنگ جهانی دوّم و پس از آن هم نگاه بیمارگونه به پدیدههای سیاسی- تاریخی است؟
ما به ضعف های خودمان و اینکه در تحلیل نهائی از ماست که برماست ــ اشراف نسبی داریم. شرط خارجی به اعتبار مبنای درونی است که عمل میکند. اما، در کشورهای جهان سوم از جمله ایران دست اجنبی در طراحی نقشه های پلید هویداست و تیز شدن روی دوز و کلک دشمن تکیه بر تئوری توطئه نیست.
خاطرات و سفرنامه های بسیاری از سفرای انگلیسی و آمریکایی که نشان از نفوذ آنها در دربار و برنامه های کلان مملکتی داشته، و نیز بخش ناچیزی از اسناد دخالت آمریکا (در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲) که تا کنون منتشر گشته، این موضوع را اثبات میکند.
لازم نیست دائی جان ناپلئون بود تا مثلا سرنگون شدن حکومت ملی دکتر مصدق یا سالوادور آلنده را به دست آمریکائیان توجیه کرد.
آیا مسائلى چون نفت، سودجویى شركت هاى اسلحه سازى، هراس خداوندگاران ثروت و قدرت در آمریكا از نفوذ آینده چین و روسیه پر بزرگ ترین منابع انرژى جهان، تضمین امنیت اسرائیل، سوداهاى توسعه طلبانه امثال آرمیتاژ و ریچارد پرل و ذلمی خلیل زاد...، طرح خاورمیانه بزرگ و برنامه آمریكاى قرن جدید ــ دلائل جنگ افروزی در افغانستان و عراق نیست و تنها علت آنهمه خون و کشتار این است که امثال بوش و بلر عاشق سینه چاک آزادی هستند؟
مگر بی بی سی در گزارشی که راجع به ولفوویتس رئیس پیشنهادی کاخ سفید برای بانک جهانی نوشت از قول وی نقل نکرد که ما سال ۲۰۰۰ در برنامه قرن نوین آمریکا Project for the New American Century در سندی استدلال کردیم: «رویدادی مصیبت بار و تحرّک بخش مانند یک پرل هاربر جدید (پایگاه نظامی امریکا در هاوائی که در ۱۹۴۱ مورد حمله ژاپن قرار گرفت و امریکا پس از آن رسما وارد جنگ شد)، لازم است تا سیطره جهانی ایالات متحده تضمین شود؟»
پس چرا باید خیمه شب بازی های بعدی را فقط از چشم نوچه ها، پادوها، و بازیگران دست دوم و امثال القاعده ببینیم و روضه خوانی شبانروزی امثال دونالد رامزفلد و فاکسنیوز را تمام و کمال، باور کنیم؟
وقتی همه به هم دروغ میگویند، مردم ستمدیده جهان حق دارند به همه چیز با شک مقدس برخورد کنند. چرا کسانی که جهانی شدن جنگ و جنایت را جهانی شدن دموکراسی جلوه میدهند، مردم جهان سوم را متهم میکنند که چون عقب ماندهاند روی دخالت بیگانگان تیز میشوند؟ چرا آن ها میخواهند هر آنچه میگویند همه باور کنند؟
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین کشف نیست زاهد عالیمقام را
.............................................
تنها ایرانی ها به تئوری توطئه مبتلا نیستند.
از قضاوت هملت (اثر شکسپیر) که مرگ پدرش برای او همواره رازآلود باقی ماند (و معتقدین به تئوری توطئه به عنوان نماد مطرح میکنند)، میگذریم.
- مضمون کتاب هائی چون قلعه حیوانات و ۱۹۸۴ و تأثیری که نویسندگانی چون جورج اورل در اذهان مردم داشته اند،
- انفجار پارلمان رایشتاک در آلمان، که فاشیست ها در پوش آن به بگیر و ببند آزادیخواهان پرداختند،
- راز قتل آبراهام لینکلن، مارتین لوترکینگ، کندی ها، و...
- اکتبر سورپرایز و ساخت و پاخت حزب جمهوری خواه با آخوندها بر سر گروگان ها (دقیقا همون روزی که ریگان به ریاست جمهوری انتخاب شد هواپیمای حامل گروگان ها نیز پرواز کرد)،
- پشت صحنه جادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر، و...،
یک نمونه دیگر:
نه تنها مردم عادی، بسیاری از فیزیکدانان جهان نیز ادّعا میکنند که قضیه رفتن امریكایی ها به ماه یك خالی بندی بیش نبوده و قدم زدن آرمسترانگ فضانورد به عنوان اولین انسان بر روی كره ماه دروغی بیش نیست !
آنها میگویند ناسا اصلا در سال ۱۹۶۹ آنقدر پیشرفته نبود كه بتواند آپولو را به ماه بفرستد. تمام ماجرای سفر انسان به ماه یك فیلمبرداری ماهرانه بوده كه امریكاییها در هنگام جنگ سرد و برای قدرت نمایی در مقابل شوروی، در یك استودیوی فیلمبرداری در زمین اجرا كردند
توجه کنیم که این داستان سرائی است و هیچ پژوهشگری آنرا جدی نگرفت.
***
از اینگونه افسانه ها (که در ظاهر علمی جلوه میکند، اما محتوائی ندارد) پی میبریم که تئوری توطئه بر خلاف آنچه بنگاه سخن پراکنی بریتانیا میگوید، واگیر است، و
گر حکم شود که مست گیرند
یقه خود بی بی سی را هم میگیرند.
.............................................
سریال دائی جان ناپلئون
ــ نزدیک به ۴۰ سال از نگارش دائی جان ناپلئون رمان طنز معروف ایرج پزشكزاد میگذرد. سریال دائی جان ناپلئون كه با كارگردانی هوشمندانه ناصر تقوایی و بازی بازیگرانی مانند غلامحسین نقشینه (دائی جان ناپلئون). پرویز فنی زاده (مش قاسم).نصرت کریمی (آقا جان).پرویز صیاد (شازده اسداله میرزا).سعید کنگرانی (سعید، راوی داستان). محمد علی کشاورز (سرهنگ). بهمن زرین پور (وری فشفشو).اسماعیل داورفر (دوستعلی خره). پروین ملکوتی (عزیزالسلطنه). محمد ورشوچی (آسپیران غیاث آبادی). مینو فرشچی (طاهره). محمود لطفی شیرعلی قصاب... بر مبنای كتاب ساخته شده ــ هنوز در شمار محبوبترین سریالهای تلویزیونی ایران است.
.............................................
ملت بزرگ آمریکا تنها در سخنگویان کاخ سفید و وزارت خارجه، خلاصه نمیشود.
من و شما هر دو کسانی را میشناسیم که دم و دقیقه به آمریکا میتازند و جهل و ستمی را که در میهن شان میگذرد، پشت گوش میاندازند. این گرایش بی محتوا که از هیچ عمقی برخوردار نیست (و غالباً با هیستری ضد مذهبی هم همراه است)، آمریکا را نیز (همانند فرهنگ و مردم میهن خویش) به درستی نمیشناسد و امثال ولفو ویتس و ریچارد آرمیتاژ و روپرت مرداخ و دونالد رامسفلد و لئو استراوس را، با ارزش ها و مردم خوب آمریکا یکی میگیرد.
یک نگاه ساده به اعلامیه استقلال آمریکا که ۲۲۹ سال پیش تنظیم شده، و
بر حق آزادی ابناء بشر برای دنبال کردن خوشبختی، بر حق مردم در تعیین سرنوشت خود و سلبناپذیری حقوقی همچون آزادی، حیات و شادی، تاکید میکند، و به صراحت میگوید:
هرگاه دولتی کوتاهی کرد، مردم حق دارند آن را براندازند و دولت جدیدی شكل دهند كه از امنیت و شادی آن ها حفاظت كند در غیر این صورت جنایات و آزارهای مكرر مردم را موظف به طغیان میكند، و برحق فردی حفظ سلاح آنشین پا میفشارد تا صاحبان قدرت حواس شان باشد و هر اسبی دارند نتازند (اگر چه معنا و مقصود آن با تجاوزات امپریالیستی گم و گور شده)
اما از افتخارات ایالات متحدهاست و نشان دهنده این است که ملت بزرگ آمریکا تنها در سخنگویان کاخ سفید و وزارت خارجه، و در سرمایه داران (لاکهید مارتین و نورتروپ گرومن، الی لیلی، مونسانتو، مرک و دوپونت) و دست های پشت پرده ای که حکومتهای ضد مردمی و آدمکش را بقدرت رساند تا صدها هزار انسان را شکنجه و زندانی کرده و به قتل رسانند، تا جنبش نجات بخش ملی بعد از جنگ دوم جهانی در سه قاره را نابود و منافع انحصارات امریکائی را حفظ کنند.ــ خلاصه نمیشود. دامن زدن به گرایشات کور و بی محتوای ضد آمریکائی چه دردی را دوا میکند؟
***
همنشین بهار
hamneshine_bahar@yahoo.com