حسن روحانی، در نشست مطبوعاتی خود پیرامون همکاری با آمریکا در ارتباط با داعش می گوید "آمریکاییها هم ممکن است بخواهند اقداماتی انجام دهند، من از طرح آنها بیخبرم اما آنچه امروز برای ما مهم است، خواست ملت و دولت عراق است؛ بنابراین اگر کمکی از دست ما برآید، آمادگی داریم." وی در ادامه تأکید می کند که "هرگاه آمریکا علیه داعش اقدامی کرد، میشود درباره همکاری با این کشور فکر کرد."
ظاهرا رژیم نمی خواهد وارد گود شود، مگر اینکه مجبور شود و یا از او دعوت شود که نقش ژاندارم منطقه را ایفا کند. البته این دفعه اول نیست که ایران و آمریکا بر سر یک سفره نشسته اند.
اما این فقط ظاهر قضیه است. چند روز پیش، یکی از "خبرهای ویژه" کیهان شریعتمداری، به سخنان حسین موسویان، سفیر پیشین رژیم در آلمان و عضو پیشین تیم مذاکره کننده هسته ای، در المانیتور ، اختصاص پیدا می کند.
موسویان در آنجا یادآور می شود که دولت وقت، چگونه اطلاعات لازم برای اسقاط دولت طالبان را در اختیار آمریکا قرار داد، و به نقش جواد ظریف در شکل دهی دولت کرزایی اشاره می کند. رایان کراکر، معاون دستیار وزیر امور خارجه وقت آمریکا، چندی بعد در بُن، درجه همکاری دولت اصلاح طلب جمهوری اسلامی با آمریکا را چنین ترسیم می کند ««در روزهای پیش از حمله (آمریکا به افغانستان)- یادتان هست که حملات هوائی اوائل اکتبر 2001 آغاز گردید- حرف ایرانیها بر این بود که شما چه اطلاعاتی لازم دارید که سر آنها را به سنگ بکوبید. شما آرایش جنگی آنها را میخواهید؟ نقشهاش اینجاست. میخواهید بدانید از نظر ما نقاط ضعف آنها کجاست؟ اینجا، اینجا و اینجا. میخواهید بدانید ما فکر میکنیم آنها به حملات هوائی چگونه واکنش نشان میدهند؟... از ما بپرسید، ما جوابش را داریم.»
اما چرا این مصاحبه، این سخنان، و این یادآوری، درست چند روز پیش از اوج گرفتن نفوذ داعش در عراق، آنتنی می شود؟ آیا پشت صحنه، و پیش از دستیابی داعش به موصل، رژیم و دولت اوباما به توافقاتی از جنس "حمله آمریکا به افغانستان" رسیده بودند؟ بی بی سی یکروز پیش از نشست مطبوعاتی حسن روحانی، می نویسد که امکان چنین توافقی محتمل است « مقامهای ایرانی ایده همکاری ایران و آمریکا در مورد بحران عراق را به بحث گذاشتهاند. » گاردین هم اطلاع می دهد که قاسم سلیمانی، فرمانده قدس، وارد عراق شده است. ورود سردار پاسدار، همزمان با فتوای آیت الله سیستانی که مسلمانان باید خود را برای مقابله با داعش مسلح کنند، از دو جهت مهم است. اول، عراق به سوی یک جنگ داخلی و طولانی در حرکت است. این جنگ، در میان مدت، عراق را به سه بخش مجزا ترسیم خواهد کرد. دوم، رژیم به جنگی علنی تر (از لبنان و سوریه) در منطقه مشغول می شود، که می تواند در چند ماه آینده، مخصوصا اگر رژیم جام زهر اتمی را ننوشد، به داخل ایران هم کشیده شود.
پیروزی سپاه قدس در این درگیری، رژیم را به شریک استراتژیک و ژاندارم منطقه بدل خواهد کرد، حال آنکه، شکست رژیم، موقعیت نظام در مذاکره هسته ای را تضعیف کرده، و به داعش جانی تازه می دمد.
واقعیت اینست که آمریکا و اسرائیل، داعش را فقط از زاویه ابزاری و مقطعی ارزیابی کرده، و امیدوارند حضور این گروه در میان نیروهای مردمی و سّنی بتواند ماهیت جنبش های آزادیخواهانه، را به جنگی مذهبی بین سنّی و شیعه، تغییر داده، و این منطقه را برای مدتی طولانی تر به خود مشغول دارد.
شاید نوری المالکی وجه المصالحه زدو بندهای آمریکا و رژیم بشود، اما قربانی اصلی مردم ستمدیده و جنگ زده عراق، و غارت نفت بی صاحب آن کشور است.
علی ناظر
24 خرداد 1393
irancrises@gmail.com