بوناچیچ:اینجا مربی گروهبان۲ است،بازیکن ژنرال
/مهندس میآورید،از کارگر میپرسید کار مهندس چطور است؟
لیگ برتر - لوکا بوناچیچ معتقد است در ماجراهای باشگاه سپاهان قربانی شده.
فرهاد عشوندی و سعید اکبری / همه برای حاشیه سراغ او میروند، برای پرسیدن درباره درگیریاش با فلانی یا فلانی. هدف ما این نیست اما. میخواهیم با لوکا بوناچیچ درباره 5 سال حضورش در فوتبال ایران حرف بزنیم. درباره دیدگاهش، درباره ضعف بزرگ این سیستم و درباره... قبل از پرواز او به کرواسی، نزدیک به دو ساعت مقابل هم مینشینیم، در کنار شهراد ناظمی مدیر برنامههایش. لوکا زود شروع میکند. سریع میرود سر اصل مطلب. دستانش را بالا میبرد و میگوید بازیکن UP مربی DOWN. توضیح میدهد اینجا در ایران وضعیت همین است. مربی گروهبان2 است بازیکن ژنرال، هر کاری هم بخواهد میکند. میگوید با این طرز فکر و با این فرهنگ، فوتبال ایران با مشکلات عدیدهای روبهرو میشود. بحثهایی درباره طرفداران میکنیم، درباره کروش و تیم ملی. درباره مافیای کرواسی. از هر دری حرف میزنیم. آخر مصاحبه میگوید میخواهید رمان بنویسید و بلند میخندد. احساس میکنیم چهرهاش آن نیست که برای رسانهها ساختهاند، آدمی است که زور میزند بازیکنسالاری را از بین ببرد، شاید کمی بدون سیاست. وقتی با شیر عکس میاندازد لبخندزنان میگوید: «درباره یک نفر میگفتند تو شیرکشی من گفتم نه بابا، واسه ما موشکشی!»
*چرا وقتی اسم لوکا بوناچیچ پیش میآید، ذهنیت خوبی دربارهاش وجود ندارد؟ میگویند او آدم بداخلاقی است...
وقتی به فولاد آمدم و بعد از آن، شروع شد حرفهایی که علیه من بود. به خاطر اینکه مخالف قوانینی بودم که در باشگاهها اعمال میشد. من مربی هستم، آمده بودم به بازیکنان آموزش بدهم و فرهنگ و تحصیلات خودم را راجع به تکنیک و تاکتیک بیاورم به ایران. فرهنگ غالب در باشگاههای ما این است که بازیکن حرف اول را میزند، نه مربی. هر موقعی که اختلافی راجع به انضباط بین مربی و بازیکن ایجاد میشود 99درصد حق را به بازیکنان میدهند. این شروع مشکلات است. باید مربیان ایرانی را کمک کنند به این شکل تا شخصیتشان برود بالا . الان مربیان شاخص ایرانی چه کسانی هستند؟ خیلی مربیان ایرانی علیه ما خارجیها حرف میزنند تا وضعیت خودشان را در باشگاه بهتر کنند. مربی خوب باشد یا بد، مهم این است که مربی است، باید به او احترام بگذاریم. مربی باید تنها وقت خود را برای تکنیک و تاکتیک بگذارد، مدیریت کردن، حاضر و غایب کردن، پول گرفتن یا نگرفتن برعهده مربی نیست. باید این روشن شود. در مدتی که در ایران هستم مربیان خوب ایرانی دیدم، حتی آنها هم تحت فشار هستند وقتی میخواهند محکم برخورد کنند. اگر این طرز تفکر تغییر نکند من آینده پرمشکلی برای فوتبال ایران پیشبینی میکنم. مربی مثل معلم در مدرسه است . بهصورت کلی منظورم است.
*چرا با ستارهها مشکل پیدا میکنید؟
وقتی عمیقتر به این موضوع ورود میکنی از روزی که شروع کردم کارم را در ایران، این اصطکاکها با بازیکنان معروف و بزرگ ایجاد شده، دلیلش چه بود؟ چون آنها به خاطر معروفیت توقع امتیاز ویژه دارند. وقتی این امتیاز به آنها داده نمیشود من مشکلساز هستم و مسئله تیم. از طرف دیگر بازیکنان معروفی داشتم که با من ارتباط خوب داشتند چون چارچوب خودشان را رعایت کردهاند، به خاطر اینکه اینها قانون فوتبال حرفهای را میدانند، و وظایف خود و مربیشان را. خیلی عادی نیست وقتی یک باشگاه از بازیکنی حمایت میکند که تولیدکننده مشکل است. بیشتر باشگاهها البته در دنیا، نه فقط در ایران . آنها مربی را میآورند، ولی به چه دلیلی؟ چون اعتقاد دارند مربی میتواند مشکلات فنی را رفع کند و کیفیت تیم را بالا ببرد. وقتی اولین بازی را میبازید، شروع میکنند سؤال کردن از بازیکنان که چه شده است؟ مثل این است که یک گروهی آرشیتکت هستند که مهندسی برای ساختمانسازی میآورند بعد صاحبکار از کارگر بپرسد این مهندسی درست است یا نه؟ شما مهندس آوردید باید به او اعتماد کنید. تجربه من در ایران بیشتر مثبت بوده تا منفی. مغرور و خوشحالم از کار در ایران. خیلی از بازیکنان جوان را تربیت کردم در کیفیت بالا. نتایج قابل دفاعی گرفتم در بیشتر باشگاهها. ادعا ندارم صد درصد ایدهآلم چون فرشته نیستم. مشکل دارم، اشتباهات خودم را کردهام. دومین مشکلی که اینجا وجود دارد این است؛ بازیکنانی که از وضعیت راضی نیستند گروه درست میکنند و مسلماً میروند با مدیریت حرف میزنند و علیه یک مربی جبههگیری میکنند.
*البته این واقعیت را قبول داریم.
به خاطر فوتبال ایران باید این تغییر ایجاد شود نه به خاطر لوکا. فصل گذشته یک شاهد روشن داریم، استیلآذین. بهترین بازیکنان را در اختیار داشت. همه چیز، پول و همه چیز. الان کجاست؟ لیگ یک. هیچکس نمیپرسد چرا؟ مربی؟ چی مربی؟ این بازیکنان اصلاً نیاز به مربی دارند؟ هرج و مرج باعث شد این نتایج رقم بخورد. اگر من در استیلآذین بودم الان تیم در لیگ قهرمانان حضور داشت. آنها بهترین بازیکنان را داشتند اما همه باید بدانند کی رئیس است؟ وقتی هرج و مرج حاکم است هر گروهی به سمت خودش میکشد بخشی از منافع را ولی من مربیام، در نهایت من مسئولم. اگر خوب باشد من مربیام، اگر ببازیم سر من را میبرند. وقتی من مسئولم باید دستور بدهم. همه اینها را توضیح بدهم دوباره تکرار میشود چون این برآیند چند سال کار در چند باشگاه است.
*البته ولی وقتی کلیت را تغییر نمیدهند، فرد را عوض میکنند.
بله، با شما موافق هستم. الان دید خوبی دارم نسبت به همه چیز. الان دارم میبینم چی دارد اتفاق میافتد. خیلی سخت است یک مربی که قاعدهاش بر روی دیسیپلین است روی این سیستم کار کند. قبلاً بیشتر مبارزه میکردم و دعوا داشتم، چی میشد؟ هر روز مینوشتند لوکا مشکل دارد. الان سعی میکنم ساکت باشم ولی حرفی که الان دارم این است که بیشترین تلاش را کردم و از حداکثر توانم بهره گرفتم. بعد از دبی، باشگاهها از من خواستند بیشتر مدارا کنم با بعضی از بازیکنان کنار آمدم ولی آخرش چی شد؟ الان احساس میکنم شخصیت خودم را از دست دادهام. من نمیتوانم شخصیت خودم را با پول بفروشم. من همینی هستم که میبینید، من را اینطوری بپذیرید. اگر کسی من را اینطوری خواست، خوش آمد ولی اگر نه، فقط میتوانیم دوست باشیم. با هم دیگر همکاری نمیکنیم. به خاطر اینکه در سالهای گذشته دیدهام که بازیکنان بیاحترامی میکنند، به مربی فحش میدهند ولی بازی میکنند.
*شما از بازیکنان چه خواستهاید که آنها نپذیرفتهاند؟
فوتبال در همه جای دنیا یک قانون مشترک دارد. بازیکنان مثل کارگر در کارخانه میمانند. پول خوب میگیرند، رسانهها در خدمتشان هستند ولی در مقابل باید مسئولیتپذیر باشند. معنیاش این است که به مربی احترام بگذارند، بهترین را اجرا کنند و چیزهای دیگر. اینها چیز عجیبی است؟ من به بازیکن یک روز مرخصی میدهم میگوید چرا دو روز نمیدهی؟ میگویم دو روز، میگوید چرا سه روز نه. در اینجا بازیکنان کمتر کار کردن میخواهند. به موقع سر تمرین آمدن، قوانین انضباطی جزو چیزهای طبیعی هستند، غیرطبیعیاند؟ وقتی به او میگویم امروز روی نیمکتی این دستور است، میگوید چرا چرا چرا؟ من مربیام و مسئولم و تصمیم میگیرم. تبعاتش هم به عهده من است. مثل ارتش و پلیس سلسله مراتبی حاکم است. در فوتبال دموکراسی نداریم. من نمیخواهم کسی را بکشم. در پلیس درجات مختلف دارم، این سلسله مراتب باید حاکم باشد . در ایران بازیکنان بهترین پول را میگیرند...
*یک سؤال، اگر فوتبال ایران را ارتش فرض کنیم درجه مربی چیست در این ارتش؟ گروهبان است؟
گروهبان2 است یا سرجوخه! (خنده)
*بازیکن چطور؟
بازیکن چیزی را معمولاً میخواهد انجام بدهد. امروز میتواند کلونل باشد فردا ژانرال.
*اول اینکه شما به هر حال بازیکن بودهاید. آنها هم آدم هستند. به نظر میرسد شما خیلی خشک برخورد میکنید. اینطور نیست؟
من نگفتم منظورم این است که میخواهم سیستم نظامی اجرا کنم. منظورم این است در کشور ما 8 ساعت کار میکنند 200 دلار میگیرند. مادر ترزا در ایران میتواند بهترین مربی باشد.
*شاید شما منظور ما را متوجه نشدید.
ببین فقط من مربی خارجی اینجا نبودهام. مربیان خارجی چرا در ایران موفق نمیشوند؟ دنیزلی، وینگادا و... همین وینگادا در کره دو قهرمانی آورد . دنیزلی هم در یک سال دو قهرمانی آورد. من تنها نیستم ولی تلاش کردم و مبارزه کردم چیزی را عوض کنم ولی تنها هستم.
*شما مربی خوبی هستید ولی ما فکر میکنیم شما خواستید چیزهایی را عوض کنید. چطوری؟
باور دارم میتوانم کمک کنم. میتوانم عوض کنم چیزی را. اولین سال در سپاهان وضعیت خیلی خوبی داشتم. بازیکن خارجی خوبی داشتیم، مدیریت خوبی داشتیم تا فینال آسیا رفتیم و جام باشگاههای جهان. همه چیز را سیاه نبینید. پارسال در کرمان تیم ضعیفی داشتیم اما بین 16 تیم آسیا قرار گرفتیم. کسی توقع نداشت مس حتی در لیگ بماند. اینها چیزهایی است که به من دلگرمی داده. شما میدانید چرا بقیه خارجیها رفتند؟ چون وقتی با این چیزها برخورد کردند نجنگیدند و رفتند. همه بازیکنان میگویند او از نظر فنی مربی خوبی است اما نمیگوید او موفق بوده است؟
صدها بازیکن هستند که به من زنگ میزنند
*ما آنهایی را میگوییم که با شما مشکل دارند. چیزی میپرسیم. داریم سؤال میکنیم که شما مربی هستی. تیم قطر آمد تهران، دو روز قبل از بازی سایپا . من گفتم همه بازیکنان در هتل باشند، این طبیعی است؟
*بله.
دو بازیکن رفتند خانه خوابیدند. شما بودید عین من تصمیم نمیگرفتید؟ خیلی از این مثالها داریم. بازیکن نیم میلیون دلار حداقل گرفته است چرا باید برود خانه؟ این اتفاق افتاده است. وقتی من این درخواست را داشتم، فهمیدم دو نفر رفتهاند. من باید چهکار کنم آنوقت؟ شما جای من.
*اگر این اختلاف پیش آمد و بازیکن دستور مربی را گوش نداد، وظیفه کیست رسیدگی کند؟
من پلیس نیستم، مربی هستم. مدیریت باید این کار را کند. نمیشود که من مادر، پدر، پلیس، مبصر و بقیه چیزها باشم. اول اینکه من نمیدانم بازیکنان به هم چه میگویند ولی مربی ایرانی میداند. دومین مسئله این است که من دستوری میدهم که باید اجرا شود. وظیفه من نیست که دستور بدهم، مثلاً سرپرست باید انجام بدهد اما عملاً سرپرستها در ایران بیکار هستند. مثلاً من دوست ندارم بازیکن با موبایل حرف بزند، وقتی من میگویم این موج منفی به بازیکن میدهد. در حالیکه سرپرست تیم باید این کار را کند ولی نمیکند . مثلاً من به بچهها میگویم ساقبند ببندید. به سرپرست میگویم فردا بگو ببندند. فردا این اتفاق نمیافتد، پسفردا مجبور میشوم خودم بگویم. به خاطر همین به بازیکنان موج منفی میدهد.
*شما برای بازیکنان کم نگذاشتهاید گاهی و ما این را کاملاً درک میکنیم. میخواهیم بگوییم نظرات ما شبیه هم هست.
نه شفیعی، همه. پارسال در کرمان روحا... بیگدلی وقتی من آمدم مصدوم بود . من نمیدانستم چرا. به او گفتم تو بازیکن خوبی هستی و باید کار کنی. الان کجاست؟ پولش را نگرفته بود سه ماه او را میکشیدم به سمت تیم. رفت فولاد 6 ماه ولی الان کجاست؟ بازیکن به آن خوبی. شفیعی رفت تهران بعد ابومسلم اما الان کجاست؟ حتی لیگ دسته دو هم بازی نمیکند. او یک فوروارد فوقالعاده بود. چرا رفت؟ به خاطر اینکه میگذاشتند هر کاری دوست دارند بکند. میتوانی تصور کنی این شرایط را؟ بعضی از بازیکنان تماس میگیرند با مربی من و میگویند امروز تمرین داریم؟ میگویم چطور؟ جواب میدهد چون دارد باران میبارد. بازیکنان بزرگ را دارم مثال میزنم، آن معروفها را. این مقایسهای که من میکنم بین سیستم نظامی و فوتبال به همین منظور است. چون اینها شغل خاص است و عادی نیست. تفاوتی وجود دارد بین شغلها. من نمیگویم مثل نظامیها باشیم. همه بازیکنان دنیا، بازیکنان بزرگ با عناوین بزرگ بهترین رهبرها هستند در شکل مثبت. بیشترین کار را میکنند و بیشترین احترام را میگیرند اما اینجا چی به ما میدهند؟ از ما به دلیل بزرگی اسم تقاضای امتیاز ویژه دارند. وقتی میگوییم خوبی من بهترین مربیام ولی وقتی میگویم کار کن و انتقاد میکنم و میگویم باید بهتر شوی، مشکل من هستم. میشوم مربی بد. این مسئلهای است که در ایران داریم. من مربی هستم، باید اشکالات را مستقیم بگویم. به خاطر اینکه بازیکن باید یاد بگیرد برای دفعه بعد. هیچی نگویم میبازیم. باید بدانیم چرا باختیم. شاید من مشکل درست کردم، شاید هم بازیکن. مثلاً شما دروازهبان شدی. دو ضرب توپ را آمدی بگیری گل شده. باید در این باره حرف بزنیم. وقتی حرف میزنیم یعنی باید بهتر شویم، باید ضعف از بین برود. اینجا اما نباید انتقاد کنی. فقط باید تعریف کنی و هی بگویی آفرین، آفرین تو چقدر خوبی. من 5 فصل به خاطر این موضوع با این ذهنیت مبارزه کردم که ذهنیت حرفهای را وارد کنم. همان اول شروع نکردم به دعوا کردن. اصلاً این ذهنیت را نداشتم. مربیان ایرانی هم مشکل زیاد دارند. الان آقای قلعهنویی به کیانی گفته برو یا دایی زارع را اخراج کرده. همه چیز آنجا عادی است اما وقتی لوکا میگوید غیرعادی است. مربی که به خودش احترام میگذارد، درست است. مثلاً ممکن است دایی جوان باشد اما دارد از شخصیت خودش دفاع میکند. این راه درست برای مربیگری است. من مربی هستم. یک بازیکن میآید 10 روز، دو هفته به خاطر مصدومیت تمرین نمیکند یا اینکه میرود خارج و دیر برمیگردد. با یک تمرین میبینی فردا بازی میکند. من اگر این کار را نکنم مربی نیستم. برای من تمرین مهم است. اگر خوب تمرین کند توقع دارم خوب بازی کند. بعضی از مربیان به این موضوع اهمیت نمیدهند. این تلقی من از موضوع است، تفاوت من با برخی در این است. دارم جواب سؤال شما را میدهم که میگویی اینها آدم هستند. سلیقهها مختلف است. یک چیزی برای شما خوب است یک چیزی برای من. این دیدگاه من است. میتوانم از دیدگاه خودم توضیح بدهم. نکته را باید بگیری. میتوانیم روی حاشیه هم با هم بحث کنیم . از نظر من همه مربیان خارجی یا ایرانی از احترام و اختیاراتی که لازمه شغلشان است، برخوردار نیستند. بلافاصه عوض میکنند و میگویند دیگری بیاید. هر مربی به زمان نیاز دارد. من همیشه در ماههای اول مشکل دارم که سیستم خودم را حاکم کنم. بعد شروع میکنم به نتیجه گرفتن. هر مربی نیاز به حمایت دارد و زمان.
*یک فلاشبک به گذشته میزنیم. شما از کدام مربی تأثیر گرفتهاید که شخصیت مربیگری شما این شده است؟
15 سال بازیکن حرفهای فوتبال بودهام. در یوگسلاوی سابق در تیم هایدوک بودم و در بوندسلیگا در بوخوم بودم. در گراسهاپرز سوئیس و مالاگای اسپانیا بازی کردهام. مردم به من آموزش زیاد دادند، به خصوص در آلمان چیزهای زیادی یاد گرفتم. میتوانید از دایی، هاشمیان یا مهدویکیا بپرسید دیسیپلین یعنی چه. من توقع ندارم مثل آلمانیها باشند. ایویچ مربی من بود و بیشترین تأثیرات را روی کارم گذاشت. وایس وایلر یکی از بزرگترین مربیان تاریخ آلمان است، با او کار کردم.
*شما یک بازیکن در آلمان بودید و شاگرد ایویچ. اگر یک مربی بازیکنی را محروم کند، چه اتفاقی میافتد؟
الان در منچسترسیتی، توس قبول نکرد بازی کند، به او گفتند برو خانه. 40 میلیون پوند قیمت اوست. اینها واحدهای اصلی فوتبال است. یا همین توتی و انریکه. باشگاه رم سر مشکلات این دو نفر به توتی گفت میتوانی بروی. هزاران مثال هست. وقتی یک بازیکن بازی نمیکند یا پیراهن تیم را زمین میزند، روز دوم میگوید نمیخواهم تمرین کنم. روز سوم علیه مربی و باشگاه حرف میزند . تمرکز تمرین را از بین میبرد و باشگاه باید در این فضا از بازیکن حمایت کند؟ مربی در این اتمسفر باید چهکار کند؟ من باشم میگویم خداحافظ.
*حشمت مهاجرانی یک مثال میزد از اوفارل. حسن روشن را از تیم ملی کنار میگذارند قبل از جام جهانی اما اوفارل میگوید او باشد و بعد تعریف میکند جورج بست قبل از یکی از بازیها در حاشیه بود. روی نیمکت گذاشتمش که تیم نیمه اول دو گل خورد ولی در نیمه دوم وقتی به زمین آمد سه گل زد. این طرز تفکر اوفارل بود. شما با این تفکر موافق هستید؟
بستگی دارد. مگر در آن زمان چند جورج بست بوده؟ یک دانه. همه میدانند او بازیکنی است که میتواند تفاوت ایجاد کند. بعضی وقتها میتوانی چشمت را ببندی اما نه در درازمدت. در یک مقطع میتوانی به آن آدم فرصت بدهی. چیزی که برای بست اتفاق افتاد، چی بود؟ الکی شد و از بین رفت. جورج بست در اینجا برد نکرد، مربی برد کرد. به فکر بست نبود که به کجا میرسد. وقتی گذاشت او را در ترکیب، این شد. فکر کن شما مربی هستی، من بازیکن تو. این کار را من کردهام و من را بازی میدهی. این میشود یک قانون در تیم تا بازیکنان دیگر هم اجرا کنند. شما میتوانی تیم را جمع کنی؟ اگر کل تیم این کار را کنند من باید چهکار کنم؟ ایران، آلمان یا هر جای دیگر باشگاه آزاد است برای انتخاب مربی. من شخصاً 5 سال در اینجا کار کردهام و دوستان زیادی دارم . فرشته نیستم ولی آنی نیستم که تصویرش را درست کردهاند. همیشه سکه دو رو دارد. بهترین نیستم، بدترین هم نیستم. برای خودم شخصاً مغرورم. در این 5، 6 سال گذشته هیچ مشکل اجتماعی شخصی نداشتم. پولی به کسی ندادم. سعی کردم به بازیکن آموزش بدهم. سعی کردم آنها را حرفهای کنم. پول خوبی گرفتم در این فوتبال. نتایج خوبی هم گرفتم. فردا وقتی برگردم به ایران به عنوان طرفدار سپاهان یا تیمهای دیگر برمیگردم. بعد از 10 سال بچههایم آمدند میتوانم بگویم من در این تیمها کار کردم چون روابط خوبی دارم ولی به کسی اجازه نمیدهم از من سوءاستفاده کند.
*سر همین امتیاز ندادنها بحثی هست. اسم شما برای حضور در استقلال و پرسپولیس یا حتی تیم ملی مطرح بود. الان پشیمان نیستید که چرا یکسری قواعد را قبول نکردید. شاید میتوانستید در تیم ملی خیلی موفق باشید و تبدیل به سکوی پرتاب شما شود تا حتی به تیمهای بهتری بروید. منظور ما این نیست قوانین خود را اجرا نکنید، بلکه امتیاز میدادید.
دو بار در هایدوک مربیگری کردم که مثل استقلال و پرسپولیس هستید. بهترین مربیها و بازیکنان آن خطه را داشته. من در آنجا به دنیا آمدم. با آن رؤیا بزرگ شدم که مربی هایدوک شوم. من الان یک سرباز حرفهای هستم. مثل تفنگدار دریاییام. برای من فرقی نمیکند چه تیمی، وظیفهام را باید انجام بدهم حالا یا استقلال، پرسپولیس یا تیم دیگری. اگر فکر کردند من خوب نیستم ایرادی ندارد، من لوکا هستم با همه خوبیها و بدیهایم. کسی نمیتواند من را در این سن عوض کند. چیزهای خوب را قبول میکنم ولی این استیل مربیگری را که امتیاز بدهم، قبول نمیکنم. هیچوقت جاسوسی نمیکنم یا خبر بگیرم از تیمم، من دیپلمات نیستم بلکه یک مربیام. مستقیم کارم را انجام میدهم اما اینطوری فکر میکنم با کیفیت و تحصیلاتم، هر جا که کار میکنم تنها چیزی که میتواند من را حفظ کند کیفیت و نتایجم است.
***
با این فرهنگ شاید یکی بیاید بگوید کروش کیست
*شما ستاره را برای ما تعریف کنید.
سوپراستار بازیکنی است که مطمئناً باارزشترین است. به چه دلیل؟ به خاطر اینکه خیلی از طرفدارها به او نگاه میکنند و از او تقلید میکنند. او باید مسئول باشد در قبال این موضوع برای اینکه الگوست. دو جور ستاره داریم. یکی میشود یوهان کرایف یا بکنباوئر، یکی هم مارادونا. هر دو دسته بازیکنان بزرگی بودند. کرایف مدرسه فوتبال بارسا را درست کرد که نتیجهاش این است ولی مارادونا کوکائینی شد یا مشروبی. او فقط در فوتبال الگو بود.
*در ایران سوپراستار داریم؟
سوپراستار داریم. دایی، باقری، عقیلی، تیموریان، نکونام...
*پروسهای توضیح مربی پایین. کی باعث شده بازیکن اینقدر بالا برود. مربی باعث شده است؟
اولاً تربیت فرهنگی خانواده میتواند تأثیرگذار باشد. بازیکنی که 28 ساله است من نباید چیز اجتماعی به او یاد بدهم. متأسفانه بعضی از بازیکنان در این سن هم خیلی چیزهای فرهنگی را بلد نیستند. به نظر من موضوع مدیریتی هم هست. او میتواند مانع از ورود بازیکنان به برخی حیطهها شود. وقتی باشگاه قوی باشد در بدنه تیم مشکلی به وجود نمیآید که مربی آنها را حل و فصل کند . وقتی بازیکنان شروع میکنند به شیطنت کردن، این خودش نشاندهنده این است یک عیبهایی در مربی هست و مدیریت.
*ما الان نسلی از ستارهها را داریم که میتوانند لیدر تیمها باشند. مثلاً فرهاد مجیدی در استقلال یا کریمی در پرسپولیس. شما هیچوقت این وزنه را نداشتید، درست است؟
فرمانده در تیم خیلی تأثیرگذار است. این بازیکنانی که شما اسم بردید، خیلی حرفهای هستند در آسیا بهترین. شما اسم مجیدی را گفتید. ببینید او در 35 سالگی چطور میدود. این واقعاً چیزی است که باید الگو باشد. حرفهای یعنی این. ولی بازیکنانی که دوست دارند از زیر تمرین دربروند، تفاوتی در تیم ایجاد نمیکنند. حتی اگر اسم بزرگ داشته باشند، برای من اهمیتی ندارند. شما بست را گفتید، او بزرگ است و آدم گاهی تصمیماتی درباره آنها میگیرد که متفاوت است. مثلاً مجیدی در این سطح به من پیشنهادی میدهد، حتماً قبولش میکنم.
*مثلاً محرم نویدکیا هم میشد در سپاهان لیدر باشد...
محرم بازیکن خوبی است و باکیفیت اما او زیاد خوششانس نبود ولی از نظر کیفیتی بازیکن خوبی است. او سه ، چهار سال پیش بهترین بازیکن ایران بود.
*بعد از تمام این بحثها، پیشنهاد شما چیست که این بحران را سپری کنیم؟
من یک نفر هستم. وقتی میخواهید مسیر رودخانه را عوض کنید باید از سرچشمه شروع کنید. من گوسفند سیاه هستم الان در فوتبال ایران. همه بدیها به اسم من نوشته شده. شاید عید قربان بعدی سر من را ببرند. واقعاً خیلی ممنونم از این بابت! (خندهجمعی) من در این 5، 6 سال واقعاً نفع بردم. ایران دومین کشوری است که در آن زیاد زندگی کردهام. مربیان دیگر دوستان من هستند. شاید قسمت کوچکی از فوتبال ایران باشم. همین کافی است برای من. در تیمهای خوبی کار کردهام از موقعی که آمدم ایران. در مسیر خودم در 10 سال آینده.
http://www.jehanevarzesh.com/iran.news.php?news_id=27772