ايجاد يك درگيري تصادفي راهحل خروج آمريكا از باتلاق خاورميانه
خبرگزاري فارس: فضاي كنوني خاورميانه براي غرب قابل تحمل نبوده و آمريكا براي رهايي از فشار كنوني به فضاييبرايتنفس و اتخاذ سياستهاي جديد براي مديريت حوادث اخير دارد و در شرايط فعلي يك درگيري نظامي محدود توانمندي لازم را براي تحقق چنين اهدافي دارد.
به گزارش فارس، شرايط كنوني غرب و به خصوص آمريكا در منطقه خاورميانه كه به دليل وجود منابع غني انرژي و حضور در كوريدور اصلي اتصال سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا راهبرديترين نقطه دنيا محسوب مي شود، هرروز بغرنجتر از قبل مي شود.
در حالي كه نيروهاي نظامي آمريكا در آغاز قرن بيست و يكم به بهانه حوادث يازدهم سپتامبر دو كشور عراق و افغانستان را به اشغال خود درآوردند و مي رفتند تا با سرنگوني حزبالله لبنان و محاصره همهجانبه محور مقاومت در منطقه عملاً قلب تپنده دنيا را تحت كنترل خود درآورند، ناگهان شرايط بهطرز ناخوشايندي به ضرر غرب تغيير جهت داد.
شكست رژيم صهيونيستي از حزبالله لبنان و حماس در جنگ 33 روزه و 22 روزه در سالهاي 2006 و 2007، به قدرت رسيدن شيعيان در عراق و شكست سياست حضور بدون تلفات نيروهاي ناتو در افغانستان عملاً غرب را با يك بنبست همه در مسير اشغال خاورميانه روبهرو كرد.
از سوي ديگر مقاومت همهجانبه در حفظ توان هستهاي و غنيسازي ايران و ستيز همهجانبه نظام حاكم بر اين كشور با حضور آمريكا در خاورميانه عملاً اين بنبست را به يك گرفتاري بزرگ تبديل كرد.
*خيزشهاس اسلامي عرصه را بر آمريكا تنگ ميكند
در شرايط فعلي آغاز خيزشهاي اسلامي در كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا گرفتاري غرب را صد چندان كرده است.
سرنگوني ديكتاتورهاي مورد حمايت غرب همچون حسني مبارك، زينالعابدين بن علي و عبدالله صالح و گرايشات شديد ضدصهيونيستي و آمريكايي مردم منطقه عملاً دولتمردان غربي را به اين نتيجه رسانده است كه حتي با روي كار آمدن دموكراسي به سبك غربي، روند قبلي غير قابل بازگشت خواهد بود.
اين در حالي است كه كشورهايي همانند عربستان سعودي به دليل دودلي آمريكا در حمايت از حسني مبارك به شدت نسبت به تداوم سياستهاي حمايتي اوباما دودل هستند.
*خاورميانه براي غرب غير قابل تحمل است
بهطور حتم فضاي كنوني خاورميانه براي غرب غير قابل تحمل بوده و آمريكا براي رهايي از فشار كنوني نيز به فضايي براي تنفس و اتخاذ سياستهاي جديد براي مديريت حوادث اخير دارد.
اين فضاي تنفسي علاوه برفراهم آوردن زمينه تغييرات جديد بايد معادله كنوني حاكم بر فضاي كشورهاي منطقه را كه مبتني بر آزادي خواهي و دوري از استعمار خارجي است به يك معادله درونگروهي بين كشورهاي مسلمان مطابق با اهداف غرب تقليل دهد.
در شرايط فعلي يك درگيري نظامي محدود تنها واقعهاي است كه توانمندي لازم را براي تحقق چنين اهدافي دارد.
*يك درگيري نظامي همهجانبه با كشوري همچون ايران بهنفع هيچكس در منطقه نخواهد بود
يك درگيري نظامي همهجانبه با كشوري همچون ايران بهنفع هيچكس در منطقه نخواهد بود، چهاينكه در صورت چنين اتفاقي جبهه نظامي چنين نبردي پس از جنگ جهاني دوم، دومين جبهه عظيم درگيري در دنيا خواهد بود.
از سوي ديگر شرايط اقتصادي آمريكا به هيچ عنوان اجازه چنين درگيري را ايجاب نميكند و دولت آمريكا حتي در فراهم آوردن هزينههاي جاري خود با مشكل روبهرو است.
اما يك درگيري محدود علاوه بر فراهم آوردن فضاي لازم براي انحراف افكار عمومي جهان اسلام و كشورهاي جهان، امكان كسب موافقت كنگره براي افزايش سقف بدهيهاي آمريكا بدون برآوردن شرطهاي جناح جمهوريخواه امكان پذير است.
*حادثه ويتنام در ايران تكرار خواهد شد؟
البته به ميان آمدن چنين طرحي به هيچ عنوان در قاموس سياست خارجي آمريكا بيسابقه نيست. حمله دروغين به ناوشكنهاي آمريكايي در خليج تونكن كه سبب آغاز جنگ ويتنام شد، يكي از دهها موردي است كه هماكنون افشا شده است.
به نظر ميرسد در مورد ايران هم طرحهاي مشابهي در جريان بوده است. سيمور هرش روزنامهنگار مطرح آمريكايي در سخناني گفت:
ديك چيني معاون قدرتمند بوش، در ماههاي آخر دوران رياست جمهوري بوش، حدود 12 طرح شروع جنگ با ايران را بررسي كرده بود، كه به نظر وي بهترين آنها ملبس كردن كماندوهاي نيروي دريايي (خوكهاي دريايي) امريكا به قايق و يونيفورم سپاه پاسداران و سپس حمله آنها به ناوهاي آمريكايي بود. اين طرح كپي برداري از رويدادي مشابه در جريان آغاز جنگ ويتنام و بمباران گسترده اين كشور بود.
*يك بازي دوسر باخت براي آمريكا
به نظر ميرسد در شرايط فعلي اين سناريو در محدودهاي كوچكتر مدنظر سردمداران ايالات متحده است، اگرچه حتي فراهم كردن چنين سناريويي حتي با وجود يك درگيري كوچك به هيچ عنوان نتايج مورد نظر را براي ايالات متحده را به بار نياورد و عملاً يك بازي دوسر باخت براي ايالات متحده محسوب ميشود.
چهاينكه ايران ثابت كرده است هر تهاجمي را به صورت كوبنده پاسخ ميگويد.