علیرضا سمیعی
زماني ناصرالدينشاه، دستور و خط اماني داد تا نويسندههاي ايراني در اقصينقاط جهان بنويسند آنچه ميخواهند بنويسند. رسالههاي زيادي به هم رسيد كه اين روزها دكتر زرگرينژاد سرگرم تصحيح آنها است. از ميان موضوعات گونهگون، رسالههايي جلبنظر ميكنند كه در باب كفايت اسلام براي اداره بلاد استدلال كرده است. وقتي مطلبي در دفاع از كفايت اسلام نوشته ميشود، يعني ترديدها بالا گرفته و كار از صرافت طبع گذشته و نياز به اقامه دليل افتاده است.
دربار شاهان قاجار و همچنين سراسر ايران پر شده بود از شور ترقي. تأسيس دارالفنون، تأسيس راهآهن، سربرآوردن نشريات و... غوغاي توسعه را نشان ميدهد. كارها به قلمها كشيده شد و نثر منشيانه قاجاري با قلم روان نويسندگان و شاعران دوران تهديد شد. غوغاي توسعه كه در برنامهها و طرحها و سفرها محدود بود، به خيابانها كشيده شد، علما از سويي و روشنفكران از سوي ديگر، غريو انقلاب برداشتند و مشروطه و مشروعه، طلب كردند. مجلس بهپا خاست و تنها وقتي رضا قلدر راهآهن انگليسي را روي زمين ايران پهن كرد، كه مجلسي به جا نمانده بود. اسكان عشاير و تأسيس ارتش متمركز و هواداري از دانشگاه نشان از استبداد منور داشت. روزگاري طي شد؛ شاهي رفت و شاه ديگري آمد. محمدرضا فكر ميكرد به زودي ميتواند هفتمين صنعت دنيا و سومين ارتش جهان را صاحب شود. بسياري از مورخين معتقدند علاوه بر فساد و خيانت دربار محمدرضا، بيتدبيري و اسارت او در برابر قالبهاي همين برنامههاي توسعه موجب سرنگوني پهلوي شد. خشم مردم از بيتوجهي دربار به عزت فرهنگي و دشواريهاي زندگي طبقات پائين، بالا ميگرفت.
در اين اوضاع توفاني كه از سال 20 به راه افتاده بود، سر رسيد. وقتي رضاشاه يكشبه از تخت شاهی به موريس غلتيد، اوضاع تغيير كرد. مساجد و حسينيههايي كه بسته بودند، باز شد. بسياري از حوزهها به محل نگاهداري از حيوانات يا مدارس مختلط تبديل شده بود و كار را بر مسلمين تنگ گرفته بودند، اما با گم شدن ميرپنج، گشودگيها حاصل شد. حوزه علميه با مجله آئين اسلام زبان گشود و اين ايده را كه اسلام ميتواند زندگي مسلمين را راه ببرد، تكرار كرد. ناكامي شاه، دلتنگي مردم براي اسلام را بيشتر ميكرد. از اينرو، صداي شریعتی با نظريه بازگشت به اسلام در گوشها گرفت.
پس از غريو اسلامخواهي امام خميني (ره)، جلال آلاحمد در كتاب غربزدگي به سراسر ايران رفت. در بالاترين سطح روشنفكري در حلقه فرديديه سخن از جهاد اكبر و اصغر به ميان كشيده شد و حتي كساني مانند نراقي و شايگان، «آنچه خود داشت» و «آسيا در برابر غرب» را نوشتند. ادبيات اسلامي از زبان روحانيان چه از روي منبر و چه از خلال نشريات قوت ميگرفت. ناسيوناليسم رضاخاني در شعارهاي بازگشت به خويشتن حل ميشد و بسياري از گروههايي كه اسلامي سوسياليستي داشتند طاقت از كف دادند. در همین زمينه تحليلهاي زيادي شده اما در كنار آن همه ميتوان انديشيد كه اين قدرت روزافزون اسلام بود كه ديگر كمتر به نظريههاي رقيب اجازه ميداد خود را به ادبيات اسلامي بچسبانند.
نااميدي از توسعه گوشهاي از نارضايتي مردم بود. به هر حال آنها به خيابانها ريختند تا با امام (ره) راه ديگري را بپيمايند. پس از پيروزي نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام(ره) جنگ و خونريزي در دو سوي مرزهاي ايران چيزي نبود كه مسلمين فارسي زبان را بترساند. اما وقتي اوضاع رو به آرامش گذاشت بار ديگر ايده توسعه قوت گرفت. مخالفان ميگفتند و مينوشتند ولي شعار سازندگي به الگوي توسعه سر سپرده بود. در ايران نهادهاي اسلامي كم نبودند. بنابراين فكر ميكرديم شايد همچنان بدون پذيرفتن لطمه فرهنگي، ميتوانيم توسعه را پيش بريم. طي سالها بحرانهايي سر رسيد كه گروهي را تشويق كرد انگشت اتهام رو به توسعه بگيرند.
ما نميتوانستيم از ساخت و ساز چشمپوشي كنيم. توسعه همان قدرت بود و فقدان آن در اين جهان پرتلاطم كه پر شده از بدخواهان در كمين نشسته خطرناك مينمود. وقتي صداي عدالتخواهي بلند شد، مردم رو به صدا چرخيدند و اين اطمينان عموميت يافت كه راه قديمي توسعه مسير ما نيست. ما نميدانيم دقيقاً از چه راهي بايد رفت اما ميدانيم راه ما راه طي نشدهاي است كه خواهد توانست ما را به سرزمين تازهاي برساند. ميگويند ما ساكن در وطن غرب هستيم و هيچ جاي دنيا نيست كه غرب نباشد. حرف خوبي است. اما جايي هست كه ميتواند نهج موطن جديدي باشد.
سال 1343 رهبر معظم كنوني انقلاب روحاني جواني بود كه مشغول مبارزه سياسي و فرهنگي بود. همان وقت در مقدمه كوتاهي كه بر كتاب «آينده اسلام» اثر «سيدقطب» نوشت اعلام كرد اسلام منافي ترقي نيست بلكه خود راه منحصر به فرد خود را براي ترقي دارد. حال پس از 46 سال پرچم حركت به سوي الگوي اسلامي و ايراني را برداشته است. مردي كه چهارشنبه پيش گفت: تجربههاي متراكم و معرفتهاي انباشته شده در سي سال گذشته نشان ميدهد كه مقطع فعلي زمان مناسبي براي آغاز اين راه است.
کد خبر:71749 -