سایت «روز آنلاین» برای تکمیل پروژهی «سفیدسازی» یکی از توابان فعال زندان و برای چنگ کشیدن به چهرهی زندانیان مقاوم و به منظور تداوم جنایاتی که از سوی توابان در زندانهای جمهوری اسلامی بر علیه زندانیان مقاوم صورت گرفته در شکلی جدید، این بار ادعاهای عجیب و غریبی را مطرح کرده است که بیش از هر چیز نشانگر آلوده بودن اغراض مسئولان این سایت است.
این سایت در یک اقدام غیرحرفهای و غیرمعمول برای سومین بار در عرض یک ماه با چاپ عکسی از محسن درزی یکی از توابان فعال زندان که معرف حضور زندانیان سیاسی است، داستان سرهمبندی شده وی را نه تنها «داستان برگزیده سال» بلکه «روايت دست اول فاجعه اي هولناک» معرفی کرد.
گردانندگان سایت «روز آنلاین» همچنین در ارتباط با کسانی که از نزدیک با سابقهی ننگین محسن درزی آشنا هستند و مشاهدات خود از اعمال پلید وی را بازگو کردهاند، چنین مینویسد:
«مروجان فرهنگ خشونت و تهمت که سلاحي جز ترور شخصيت ندارند و سندي جز دشنام، بر اساس سياست سازماني خاصي که همه جهان را در تيول خود مي داند، کوشيدند اين داستان را جعلي نشان بدهند و بدينوسيله عاملان جنايت هاي زندانها را تبرئه کنند.»
این ادعا در حالی صورت میگیرد که دهها نفر از گروههای مختلف سیاسی شهادت میدهند که محسن درزی با مأموران رژیم مراوده داشته و در انتخابات ریاست جمهوری رژیم شرکت کرده و در مرکز شهر مالمو سومین شهر بزرگ سوئد برای انتخاب خاتمی، شیرینی پخش کرده و به درگیری با مخالفان نظام جمهوری اسلامی پرداخته است. آیا آدمهای زنده سند و مدرک محسوب نمیشوند؟
قبل از هر چیز بایستی خاطر نشان کنم بر خلاف تهمتهای سخیف گردانندگان «روز آنلاین» اتفاقاً من و دیگر کسانی که دست روی سابقهی جنایتکارانهی محسن درزی و همکاری او با زندانبانان رژیم گذاشتیم هیچیک وابستگی تشکیلاتی و ایدئولوژیک به گروهی «خاص» نداشته و بر اساس احساس وظیفهی شخصی و وجدانی خود مبادرت به این کار کردهایم. اتفاقاً در گذشته نیز با جریانات مختلف سیاسی کار میکردیم.
چنانکه از ظاهر نوشته بر میآید منظور «سفید سازان» از به کار بردن عبارت «سازمانی خاص»، سازمان مجاهدین خلق است. کمی تأمل و تفکر در عبارت فوق، ما را به ذات شریرانهی نوشته «روز» نیز رهمنون میکند.
مجاهدین را اگر شایستهی هر اتهامی بدانیم، آیا این وصله به آنها میچسبد که تلاش کنند «علامان جنایات رژیم را تبرئه کنند»؟ چه منفعتی از آن میبرند؟ آیا «سفید سازان» از منطقی هم برخوردار هستند؟
آیا عقل سیلم میپذیرد که افراد معلومالحالی چون مسعود بهنود که همزمان مقالاتش در روزنامهی کارگزاران (وابسته به رفسنجانی)، روزنا و اعتماد ملی (وابسته به کروبی)، سایت امروز (وابسته به جبههی مشارکت)، روزنامه و خبرگزاری انتخاب (نزدیک به سازمان تبلیغات اسلامی و دفتر خامنهای) و یک دوجین از سایتها و نشریات رژیم انتشار مییابند و هوشنگ اسدی تودهای سابق و تواب معروف زندانهای رژیم (همکار حسین شریعتمداری و حسن شایانفر در زندانهای قزلحصار و اوین و از پیش برندگان تئوری «تهاجم فرهنگی» که دستگاه امنیتی رژیم با توسل به آن به جان روشنفکران ایرانی افتاد) به همراه سید ابراهیم نبوی از عوامل سرکوب دهه ۶۰، در تلاش برای افشای عاملان جنایتهای زندانهای جمهوری اسلامی باشند! اما در همان حال مجاهدین و زندانیان سیاسی مقاوم وابسته به گروههای سیاسی مختلف تلاش کنند که چهرهی عاملان جنایتهای رژیم در زندانها پوشیده بماند! و یا آنها را تبرئه کنند؟!
برای پی بردن به ماهیت واقعی مدعیانی از این دست بایستی متذکرشوم که لینک سایت «روز آنلاین» در ستون سمت چپ سایت «امروز»، ارگان جبههی مشارکت، در قسمت پیوندهای سایت خبرگزاری و روزنامه انتخاب در میان سایتهای جناحهای گوناگون رژیم آمده است. برای پی بردن به ماهیت گردانندگان سایت «امروز» کافیست نوشتهی نیک آهنگ کوثر، کاریکاتوریست روزنامههای «اصلاحطلب» رژیم در مورد علیرضا علوی تبار، گردانندهی این سایت را بخوانید:
«نشستن پای صحبتهای کسانی که از اوائل انقلاب خاطرات جالبی داشتند، خالی از لطف نبود. مثلاً صحبت به علویتبار رسید. میدانستم که نام خانوادگیاش جدید است، ولی وقتی نشانی داد که او پسر حاجی سیمین بود، تازه دوزاریام افتاد که ماجرا چیست. سالهای شصت، فضای شیراز بسیار مخوف بود، اگر کسی پایش به زندان عادل آباد میرسید، معلوم نبود جان سالم به در ببرد یا نه. خیلیها از جماعت سپاهی وحشت داشتند. فامیل به فامیل رحم نمیکرد. حتی رقابتهای خانوادگی جان بعضیها را گرفت. روزی که نوه حاج حبیب مشکسار، یکی از معلمهای مذهبی با سابقه را اعدام میکردند(دختری ۱۳-۱۴ ساله) تازه میفهمیدی که یکی از فامیلها که مرید دستغیبیها بوده در لو دادن آن دختر تا چه حدی تاثیر گذاشته. در آن فضا، پسر حاجی سیمین در اطلاعات سپاه بوده. و فردی متنفذ و قدرتمند. شاید برای پسر حاجی سیمین که پدرش پایبند خیلی رفتارهای آخوند پسند نبود، کسر شان بود که با نام پدرش شناخته شود.
علویتبار را هم هر از گاهی میدیدم. البته باورم نمیشد این همان کسی باشد که در شیراز جولان میداده. ...همیشه سعی میکردم ریشه آدمهایی که در صبح امروز رفت و آمد میکنند را در بیاورم. یک جای کار میلنگید»
مبلغان سایت «روز آنلاین» افرادی از این دست میباشند. تازه ادعا دارند که من و امثال من قصد داریم «عاملان جنایتهای زندانها را تبرئه» کنیم!
***
یک کتاب چهارجلدی در ۱۸۵۰ صفحه، یک جلد مجموعه سرودههای زندان در ارتباط با قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ در ۳۰۰ صفحه و دهها مقاله روی سایتهای مختلف اینترنتی به منظور افشای چهرهی جنایتکاران رژیم به قلم من انتشار یافته است؛ آیا این خود سند و مدرک نیست که گردانندگان «روز آنلاین» دروغ میگویند و برای پیشبرد سیاست غیرانسانی و غیر اخلاقی خود از هر وسیلهی زشتی استفاده میکنند؟
کدام انسان آگاه، منصف و شرافتمندی میپذیرد که من یا امثال من به دنبال تبرئهی رژیم و عوامل جنایتکار آن باشیم و آن وقت توابان جنایتکار زندان به همراه جیرهخواران قدرتی چون مسعود بهنود و حامیان در قدرتشان در کار افشای چهرهی عاملان جنایت در زندانهای جمهوری اسلامی باشند؟!
***
«سفید سازان» در خاتمهی معرفی سهبارهی داستان سرهمبندی شدهی محسن درزی نیز مدعی شدهاند:
«داستان "آن شب" اما راه خود را گشود. در ايران کپي و در سطح وسيع منتشر شد و اکنون ساخت فيلمي از آن در دستور کار يکي از کارگردان هاي بزرگ سينماي ايران قرار گرفته است.»
تأمل در جملات فوق بیش از هر چیز دستپاچگی و سراسیمگی گردانندگان روز آنلاین را میرساند. آنها هر چه بیشتر حرف میزنند بیشتر دست خود را رو میکنند و این نشانگر آن است که جای درستی را هدف قرار دادهام. این کدام کارگردانی است که در داخل کشور قصد دارد فیلمی از جوخههای اعدام رژیم در سال ۶۰ بسازد و لابد جوایز جشنوارهی فیلم «فجر» را نیز دریافت کند و فیلماش بر پرده سینماهای کشور هم بدرخشد؟
چرا این کارگردان بزرگ سینمای کشور تاکنون به فکر این نیافتاده بود که فیلمی از جنایات انجام گرفته در زندانهای جمهوری اسلامی بسازد؟ آیا داستان محسن درزی تواب که خود از نزدیک در جنایات رژیم دست داشته، اولین نوشته در مورد زندانهای جمهوری اسلامی است؟ مگر نه این که تا کنون دهها هزار صفحه در این مورد مطلب نوشته شده است؛ چرا از میان دهها هزار صفحه و بعد از گذشت ۲۵ سال، مطلب کوتاه محسن درزی یکی از توابان فعال زندان، خون و غیرت یکی از «کارگردانهای بزرگ سینمای ایران» را به جوش آورده است؟ چرا کارگردان مزبور حماسهی پرشکوه مقاومت و دلاوری زندانیان سیاسی را مقابل دوربین نمیبرد و قصد دارد روایت کسی را که امروز مدعی است در زندان «جنازه کشی» میکرده و در زندان مدعی بود که «تیرخلاص ضدانقلاب» را زده، تبدیل به فیلم کند؟ چرا سایت «امروز» که وابسته به یکی از مهمترین جناحهای رژیم است بیدریغ لینک مطالب سایت «روز» و از جمله مطلب فوق را انتشار میدهد؟ این افشای کدام جنایت رژیم است که خود جانیان از آن استقبال میکنند؟
آیا یکی از «کارگردانهای بزرگ سینمای ایران» حاضر است فیلمی در مورد جنایتهای توابان زندانها نیز بسازد؟ آیا محسن درزی که یکی از توابان فعال زندان بوده، حاضر است داستان خود در این مورد را نیز برای تبدیل به فیلمی تکاندهنده بنویسد تا مردم با گوشهای از اعمال جنایتکارانه رژیم و وابستگانش در زندانها آشنا شوند؟ چرا «سفید سازان» بعد از انتشار دهها و صدها داستان در ارتباط با جنایات رژیم در زندانها تنها به داستان محسن درزی تواب بند کرده و پشت سر هم آن را انتشار میدهند؟ داستان دیگری نبود و نیست؟ این اولین کار است؟ آیا هدف آنها افشای چهرهی عاملان جنایات است؟ چرا این نوشته تنها در داخل کشور در سطح وسیعی کپی شده و دست به دست میگردد؟ چرا در خارج از کشور که میتوان ادعاهای افراد را محک زد چنین استقبالی دیده نمیشود؟ و...
آیا انتشار سه بارهی یک متن آنهم در عرض یک ماه، تعجب آور نیست؟ کدام نشریهی حرفهای که ریگی به کفش ندارد، دست به چنین کاری میزند؟
فیلم مزبور قرار است علنی ساخته شود یا مخفیانه؟ مگر نه این که سناریوی فیلمهای ساخته شده در ایران از قبل به تصویب وزارت ارشاد و دستگاه سانسور و تفتیش عقاید رژیم میرسند؟ مگر نه این که دستگاه امنیتی آنها را بازبینی و تأیید میکند؟ آیا با توجه به ضوابط و مقررات ساخت فیلم در کشور، در صورت صحت خبر، تصمیم یکی از «کارگردانهای بزرگ سینمای ایران» برای ساخت فیلم بر اساس داستان محسن درزی، قبل از هر چیز بیانگر داشتن حمایت مقامات امنیتی و اطلاعاتی کشور نیست؟
اگر فیلم قرار است مخفیانه ساخته شود چرا از همین حالا «روز» نویسان و «سفیدسازان» دستگاه امنیتی کشور را هشیار میکنند؟ چرا آدرس «کارگردانهای بزرگ سینمای ایران» را داده و پیشاپیش آنها را در مخمصه قرار میدهند؟ مگر ما چند کارگردان بزرگ داریم؟ مگر قرار است مقامات امنیتی در انبار کاه دنبال ارزن بگردند؟ در کجای دنیا انجام یک پروژهی مخفی آن هم ساخت یک فیلم سینمایی در یک رژیم توتالیتر را به این شکل در بوق و کرنا میکنند؟ آیا هوشنگ اسدی که خود سالها از نزدیک به همکاری با رژیم در زندانها مشغول بوده و در بیرون از زندان نیز مجلهی سینمایی اداره میکرده با چگونگی مراحل ساخت فیلم سینمایی در نظام «مقدس» جمهوری اسلامی آشنا نیست؟ شاید بگویند این کار قرار است در خارج از کشور انجام گیرد، در آن صورت چرا نام یکی از «کارگردانهای بزرگ سینمای ایران» برده نمیشود؟
در یادداشت قبلی نوشته بودم: «مسئولان پروژهی «سفیدسازی» تلاش میکنند، تا چهرهی افشا شدهی او (محسن درزی) را بیارایند. در این زمانهی پر نیرنگ دور نیست که از این «جنایتکار» چهرهی یک «قهرمان» حقوق بشر و یا انسان «رمانتیک» نیز بسازند.»؛ آیا پیشبینی نادرستی کرده بودم؟ آیا او را برای دریافت جوایز آماده نمیکنند؟
ایرج مصداقی
۴ فروردین ۱۳۸۶
Irajmesdaghi@yahoo.com
مطالب قبلی من در ارتباط با پروژهی سفید سازی سایت روز آنلاین در آدرسهای زیر قابل دسترسی است.
www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=16970
www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=17078