[عکس انتخاب ديدگاه است]
قرار گرفتن نام مجاهدین در لیست سازمانهای تروریستی وزارت خارجه آمریکا و اتحادیه اروپا در چند سال گذشته موضوعی است که از جنبههای گوناگون مورد توجه گروهها و شخصیتهای سیاسی قرار گرفته است.
در این نوشتار روی سخن من با کسانی که از این روند استقبال کرده و میکنند نیست. اما توجه آنهایی را که با سکوت ضمنی خود مهر تأییدی بر این رویکرد زدهاند به این واقعیت جلب میکنم که ما همگی مسافران یک کشتی هستیم و شتر لیست تروریستی احتمال دارد در آینده در خانهی من و شما نیز بخوابد و جامعه ایرانی و به ویژه اپوزیسیون رژیم نیز از ترکش قوانین «مبارزه با تروریسم» کشورهای اروپایی و آمریکایی در امان نماند. چون ظاهراً قرار نیست لااقل در ارتباط با کشور ما مبارزهی واقعی با منشاء «تروریسم» و پشتیبانان آن انجام گیرد، لاجرم به قربانیان تروریسم بسنده خواهند کرد تا در این زمینه پرونده خالی از متهم نباشد!
در نوشته زیر مروری کوتاه و گذرا به چند نمونه که در ماههای گذشته اتفاق افتاده خواهم داشت و از افراد و گروههای سیاسی که با مواضع عقیدتی، سیاسی و یا با عملکرد تشکیلاتی مجاهدین مخالفند و رفتارهای آنها را بر نمیتابند میخواهم که به واقعیت پیش رو با دقت بنگرند.
۱- زینب طالب جدی یک عضو وفادار سازمان مجاهدین خلق ایران
در ماه اکتبر ۲۰۰۶ خبر از آن داده شد که زینب طالب جدی یک عضو مجاهدین به محض ورود به فرودگاه جان اف کندی نیویورک در ۳۱ مارس ۲۰۰۶ بازداشت و تحت پیگرد قانونی قرار گرفته است. زینب طالب جدی که از تبعیت آمریکا برخوردار است در سال ۱۹۷۸ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته و دارای مدرک فوق لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه ایالتی جورجیا است. وی پس از نزدیک به دو دهه زندگی در آمریکا برای پیوستن به ارتش آزادیبخش به قرار گاه اشرف در خاک عراق میرود. وی در بازجویی مقامات اف بی آی در قرارگاه اشرف گفته بود که با تمام وجود از مجاهدین حمایت میکند.
۱۰ روز پیش از بازداشت زینب طالب جدی، محمد نهاوندیان یکی از اعضای سابق گروه توحیدی صف از تشکیل دهندگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و معاون لاریجانی در شورای امنیت ملی که دارای گرین کارت آمریکاست به راحتی وارد خاک آمریکا شده بود و ...
نکته قابل توجه آن که کسانی که دارای گرین کارت آمریکا هستند بایستی بتوانند ثابت کنند که در آمریکا مشغول زندگی هستند و مدت حضورشان در خارج از آمریکا نبایستی بیش از ۶ ماه باشد وگرنه گرینکارتشان از درجه اعتبار ساقط خواهد شد. حال چگونه این شخص با داشتن شغل رسمی در دولت ایران ثابت میکند که مشغول زندگی در آمریکاست و نیاز به گرین کارت( کارت اقامت دائم) دارد خدا میداند.
۲- حسن صمیمی فر یک هوادار پیشین مجاهدین و مخالف امروزی آنها
در ۲۳ نوامبر ۲۰۰۶ کان وست نیوز سرویس در گزارشی از وضعیت حسن صمیمی فر یک متقاضی پناهندگی در کانادا از جمله نوشت :
صمیمیفر در سال ۱۹۸۵، وارد کانادا شد و ادعا کرد که وضعیت پناهندگی دارد. سرانجام در سال ۲۰۰۳، به صمیمیفر گفته شد که تقاضای اقامت دائم او به خاطر عضویت در یک سازمان تروریستی رد شده است.
«صمیمیفر به "هم فکری" با یک گروه دانشجویی مرتبط با مجاهدین خلق اعتراف میکند، اما عضویت در این سازمان را تکذیب مینماید.» >
صمیمیفر تأکید دارد که «از زمان ورودش به کانادا با مجاهدین خلق تماس نداشته. او در سال ۱۹۹۴ مورد مصاحبه ی سرویس اطلاعاتی امنیتی کانادا قرار گرفت، اما به گفته ی خودش از آن زمان به بعد با آنها تماسی نداشته است.»
همچنین در خبر مربوطه آمده است که «او به همین زودی ها ممکن است به خاطر ارتباطش با سازمان مجاهدین خلق که توسط دولت کانادا یک سازمان تروریستی محسوب میشود، اخراج و به ایران استرداد شود.» >
صمیمی فر در حالی با خطر اخراج از کانادا روبروست که هیچ هواداری از مجاهدین نمیکند و همه ناراحتیاش این است که به وی «برچسب» عضویت در مجاهدین خورده است. در خبر مزبور آمده است:
«صمیمیفر میگوید فکر نمیکند در صورت اخراج شدن به ایران خطر جدی ای او را تهدید کند، اما به خاطر برچسب خوردن به عنوان یک عضو مجاهدین خلق ناخشنود است.»
این در حالی است که وابستگان رژیم به راحتی ویزا و اجازه اقامت دائم کانادا را گرفته و با پول های غارت شده مردم ایران در کانادا زندگی میکنند. بسیاری از آنها امروز به مقام شهروندی کانادا رسیده و یا در آینده نزدیک خواهند رسید. توجه داشته باشید که دولت کانادا با تقاضای ویزای زنده یاد فریدون فرخزاد هنگامی که وی برای در امان ماندن از تهدیدات رژیم قصد سفر به کانادا را داشت مخالفت کرده و وی را عنصر نامطلوب ارزیابی کرده بود.
۳- سرنوشت تعدادی از جداشدگان مجاهدین در کمپ تیف
در ماه اکتبر ۲۰۰۶ دولت و سرویس امنیتی سوئد با تقاضای پذیرش ۷ یا ۸ متقاضی پناهندگی ایرانی مخالفت کرد. این افراد از جمله کسانی هستند که از مجاهدین جدا شده و بیش از سه سال است که در کمپ تیف در عراق به سر میبرند. افراد مزبور توسط کمیسیاریای عالی پناهندگان سازمان ملل مصاحبهی ویدئویی شده و از نظر این نهاد بینالمللی شرایط پناهندگی ذکره شده در کنوانسیونهای بینالمللی را دارا میباشند. پرونده این پناهجویان از طرف کمیساریای عالی پناهندگان به دولت سوئد ارجاع شده بود. دلیل مخالفت دولت سوئد، وجود نام مجاهدین در لیست تروریستی اتحادیه اروپا است.
تا آنجا که اطلاع دارم دولتهای سوئد و به ویژه آلمان با درخواست شهروندی تعدادی از ایرانیان که در خارج از کشور به نفع مجاهدین فعالیت کرده و یا تنها در مراسم و کنسرت های این سازمان شرکت داشتهاند مخالفت کرده است.
چنانچه ملاحظه میشود فرقی نمیکند فرد چه عملی انجام داده و یا امروز چه موضعی در رابطه با مجاهدین دارد ولی همچنان با مشکلات حقوقی و قانونی مواجه میشود.
توجه داشته باشید بسیاری از وابستگان رژیم، حتا آنها که بطور مستقیم در تروریسم بینالمللی دست داشتهاند در طول سالهای گذشته به ویژه در دانشگاههای انگلیس و آمریکا مشغول به تحصیل بوده و حتا از بورسیههای دولتی نیز برخوردار بودهاند.
برای مثال بدون شک پیش از آنکه دولت آرژانتین خواهان دستگیری هادی سلیمانپور سفیر سابق رژیم در بوینس آیرس به اتهام دست داشتن در حوادث تروریستی آرژانتین شود دولت انگلیس از نقش و موقعیت او در هنگام انفجار با خبر بود.
پیش از آنکه نصرالله تاجیک سفیر سابق رژیم در اردن در تلاش برای خرید تسلیحات غیرقانونی توسط مقامات انگلیسی دستگیر شود، مقامات انگلیسی نسبت به سابقه او شناخت کافی داشتند و به همین خاطر زمینه معامله با او توسط مأموران مخفی آمریکا را فراهم کردند.
سلیمانپور و تاجیک هر دو به عنوان شهروندان عادی مشغول به تحصیل در انگلستان بودند.
بسیاری از مسئولان رژیم از جمله احمد توکلی از اعضای سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، محسن میردامادی از بانیان فاجعه مکه و از مسئولان بخش امنیت سپاه پاسداران، حمید رضا جلایی پور و... طی سالیان گذشته تحصیلات خود را در انگلستان انجام دادهاند.
با تغییر و تحولاتی که در پیش است از همین حالا نیز مشخص است که داستان به مجاهدین و افراد وابسته به آنها ختم نمیشود و در آینده نیز نخواهد شد. به ویژه این خطر در آمریکا و کانادا بیش از اروپا خواهد بود و احتمال میرود که دامنهی آن بعدها به اروپا نیز کشیده شود.
در ۱۷ اکتبر ۲۰۰۶ «قانون کمیسیون نظامی» Military Commission Act 2006 که توسط کنگره آمریکا تصویب شده بود به امضای رئیس جمهوری آمریکا رسید. با استناد به این قانون تعداد زیادی از ایرانیان مقیم آمریکا و یا دیگر کشورها میتوانند با مشکلات حقوقی مواجه شوند.
دولت امریکا براساس این قانون میتواند حتا شهروندان دیگر کشورها را در صورتی که «رزمنده دشمن» enemy combatant تشخیص دهد، بازداشت، محاکمه و مجازات کند. طبق این قانون هرگونه کمکی به اقدام علیه امریکا – حتا کمک مالی ساده– میتواند از فرد یک «رزمنده دشمن» بسازد.
کسانی که در حد اعلامیه به مبارزه ضد آمریکایی مشغول بوده و هستند نیز میتوانند مشمول این قانون شوند.
بر اساس قوانین USA Patriot Act ، REAL ID Act ، و CLEAR Act دولت آمریکا موظف است که پروندهی همه کسانی را که به عنوان پناهنده در امریکا زندگی میکنند، مورد بررسی مجدد قرار داده و چنانچه نشانهای از همکاری آنان با «تروریستها» پیدا شد، آنان را از کشور اخراج نماید.
بر اساس قانون جدید، هر گونه «اشاره» indication مبنی بر این که فرد اقدامی خلاف منافع امریکا انجام داده است، کافی است تا او بازداشت و زندانی شود. حتا اگر هیچ سندی دال بر این اقدام فرد علیه امریکا هم وجود نداشته باشد. در صورت دستگیری این متهم است که بایستی ثابت کند بیگناه است.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر و دقیق تر در این مورد به مصاحبه خانم بنفشه اخلاقی با سایت ایران امروز در آدرس زیر مراجعه کنید.
۱- وضعیت یک هوادار سازمان فدائیان (احتمالاً فدائیان اکثریت)
پیمان یک ایرانی ۴۰ ساله است که ۲۳ سال پیش وارد آمریکا شده، در امریکا تحصیل کرده، با یک خانم امریکایی ازدواج کرده و به عنوان مهندس در کالیفرنیا مشغول به کار است. او پس از دریافت گرین کارت، محل اقامت خود را عوض کرده و به همین دلیل نامه اداره مهاجرت را مبنی براین که میباید برای دائمی کردن اقامت خود اقدام کند، دریافت نکرده است. از این رو، گرین کارت او باطل شده در حالی که وی خبر نداشته است. دستگیری و بازداشت وی هم به همین دلیل بوده است.
دادخواستی که توسط وی در سال ۲۰۰۱ برای دریافت مجدد گرین کارت ارائه میشود به نتیجه نمیرسد. بالاجبار وی در سال ۲۰۰۳ از کشور امریکا تقاضای پناهندگی میکند.
«یکی از دلایل تقاضای پناهندگی توسط ایشان هواداری از سازمان فدائیان خلق بوده است. نکته اینجاست که ایشان در آن هنگامی که هوادار این سازمان بوده، یک دانشآموز دبیرستانی ۱۴ ساله بوده که فعالیتش محدود به پخش اعلامیههای سازمان می شده است. و سازمان فدائیان خلق اکنون جزو هیچ یک از لیستهای تروریستی کشور امریکا یا حتا کشورهای کانادا، انگلستان، استرالیا و هیچ کشور دیگری نیست. اما دولت سندی را ارائه کرده که «اشاره» به این دارد که این سازمان اقدامات خشونت آمیز انجام میداده است.
این سند یک خبر در سه پارگراف است که در ماه مارس ۱۹۸۱ رویتر به نقل از خبرگزاری پارس گزارش کرده است که خبرگزاری پارس وابسته به خود رژیم بوده و موثق بودن آن زیر سوال است. اما متن خبر این است که دو پلیس ایرانی در بیرون سفارت روسیه کشته شدند. خبرگزاری رسمی پارس گزارش داده است که نیروهای ضدانقلابی مسئول این کار بودهاند. اعلامیههای سازمان فدایی در یک ساختمان در آن حوالی یافت شده و ارتش زیرزمینی ارامنه که چند ترک را در اروپا ترورکردهاند مسئولیت این امر را به عهده گرفته است. در انتهای این خبر آمده است که دو نفر از دزدهایی که به بانک دستبرد زدهاند، دستگیر شدهاند. تمام سند دولت امریکا بر علیه پیمان همین است.»
امروز پیمان به خاطر ارتباط با سازمان فدائیان در آمریکا دچار مشکل شده است.
«در دادخواست پناهندگی در ضمن توضیح این نکته که چرا وی از کشور خارج شده، گفته شده است که وی هوادار سازمان فدائیان بوده است. ایشان عضو یا مسئول یا همکار سازمان نبوده بلکه در آن زمان کودک دانشآموزی بوده است. در دادخواست پناهندگی از دو مورد فعالیت هواداری صحبت شده است.
مورد یک – پیمان به همراه دوستش در مقابل دانشگاه تهران اعلامیههای سازمان را مبنی بر دعوت به تظاهرات سازمان فدائیان پخش میکرده است که میدانیم در طول انقلاب همه گونه مردم در این تظاهرات شرکت میکردند. در همین هنگام دو پاسدار سر میرسند و پیمان و دوستش را به کوچهای برده و بشدت کتک میزنند که بالاخره با دخالت عابرین جان این دو نجات پیدا میکنند.
مورد دو – زمستان سال بعد، پیمان در اتاق خودش مشغول تا کردن نشریههای سازمان بوده که برای فروش آماده شود. پدر پیمان سرزده وارد اتاق وی شده و گوش او را میکشد و به او میگوید "خودت را به کشتن میدهی! نمیبینی با مخالفین چکار میکنند؟" پیمان قبول میکند، اما اجازه میخواهد که نشریهها را به دست افراد مربوطه برساند. او با دوچرخه بطرف دانشگاه میرود، اما دیر میکند و هنگامی آنجا میرسد که همه دکهها به هم ریخته شده و دوستانش کتک خوردهاند. او به دوستانش توضیح میدهد که پدرش مانع از فعالیت وی است و دیگر با آنها تماسی نمیگیرد.
پدر و مادر پیمان او را به ترکیه و بعد نزد عمویش به امریکا میفرستند. پیمان در امریکا وارد دبیرستان شده و به تحصیل خود ادامه میدهد و همانطور که گفته شد از آن زمان تا کنون ساکن امریکاست و به ایران بازنگشته است. اما همین دو مورد فعالیت که در بالا گفته شد، باعث شده است که دولت امریکا با استناد به خبر رویتر ادعا کند که آن پسربچه در آن زمان به یک سازمان متخاصم وابستگی داشته است. »
وکیل پیمان میگوید:
«اطلاعات دولت امریکا در این مورد از «منبع آگاهی درباره تروریسم» Terrorism Knowledge Base کسب شده است» ... قاضی به دلیل همین خبری که توسط رویتر گزارش شده است، مجبور شد طبق قانون از حکم دادن درباره پرونده پیمان و قبول پناهندگی او خودداری کند. این خبر رویتر که بر اساس گزارش خبرگزاری پارس وابسته به حاکمیت ایران بوده و فعالیت مسلحانه سازمان فدائیان را ثابت نمیکند، به عنوان یک «اشاره» کافی شمرده شده و اکنون قاضی از ما میخواهد که خلاف آن را ثابت کنیم.
در آنجا من از مسئول پرونده پیمان پرسیدم: "آیا واقعا همین برای اثبات جرم کافی است؟"
وی به من پاسخ داد: "ما به عنوان مسئولین دولتی کافی است نشان دهیم که در پرونده ایشان اشاره به فعالیت خصمانه علیه دولت امریکا وجود دارد. تمام!"»
وکیل وی تأکید میکند: « به بیان دیگر، اگر من در این پرونده موفق نشوم که بیپایه بودن این اشاره و بیگناهی پیمان را ثابت کنم، پیمان رزمنده دشمن محسوب شده و پس از بیست و چند سال زندگی در امریکا از کشور اخراج میگردد. یعنی ابتدا طبق قانونهای مربوط به مهاجرت Immigration and Naturalization Act و REAL ID Act اخراج میگردد، و بعد بر اساس «قانون کمیسیون نظامی» پرونده وی دنبال شده و در صورت تمایل مسئولین مربوطه وی میتواند دستگیر شود و غیره.
البته این را اضافه کنم که شانسی که پیمان آورده، این است که پرونده وی پیش از تصویب این قانون در دادگاه جریان داشت، و اکنون به ما یک فرصت دیگر در دادگاه داده میشود وگرنه میتوانست بدون دادگاه از کشور اخراج شود. »
۲- وضعیت بهروز یک عضو سابق کنفدراسیون دانشجویان ایرانی
وکیل بهروز در مورد او میگوید:
«پرونده فعالیت بهروز – که در اینجا با نام مستعار معرفی میشود - مربوط به سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۹ یعنی دوران دانشجویی او در امریکاست. بهروز در آن سالها دانشجوی دانشگاه فلوریدا بوده و مثل اکثر دانشجویان ایرانی در آن زمان در انجمن دانشجویان ایرانی Student Association Iranian که یک شاخه از کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی بوده فعالیت داشته. هیچیک از این سازمانهای دانشجویی هرگز به عنوان سازمانهای تروریستی ثبت نشدهاند. فعالیتهای این سازمانها اغلب کمک به دانشجویان تازه وارد به امریکا در زمینه خانه گرفتن، آشنایی با دانشگاه و ... بوده است. همچنین این سازمانهای دانشجویی برعلیه رژیم شاه فعالیت داشته و از جمله در شهرهای برکلی و واشنگتن تظاهرات برعلیه شاه برگزار کردهاند.
بهروز به عنوان منشی انجمن دانشجویان ایرانی مسئول میز این انجمن در برنامههای دانشگاه بوده و اتاق کنفرانس را برای برنامهها رزرو میکرده و فعالیتهایی از این قبیل داشته است. بهروز و همسرش پس از انقلاب مانند بسیاری دیگر از دانشجویان ایرانی به ایران برمیگردند. در ایران پس از انقلاب بسیاری از فعالین سیاسی دستگیر و زندانی و اعدام میشوند. بهروز و همسرش پس از یک سال و نیم به همراه دخترشان که در این مدت در ایران بدنیا آمده بود، در سال ۱۹۸۱ به امریکا برگشته و تقاضای پناهندگی میکنند.
دختر بهروز اکنون سال آخر دوره لیسانس را در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا میگذراند. با اینکه این خانواده در سال ۱۹۸۱ تقاضای پناهندگی کرده بودند، هنوز تقاضایشان تایید نشده است. در این مدت، همسر بهروز به خاطر تجربههای تلخ از اسلام مسیحی شده است.
این خانواده سه سال پیش به من مراجعه کردند و گفتند که با این اوضاع ما میخواهیم وضعیت ما مشخص شود. آنها دادخواستی به اداره مهاجرت ارائه دادند و مصاحبه گرفتند. در اولین مصاحبه پاسخ مثبت به تقاضای پناهندگی داده شد که مشروط به تایید عدم سوء پیشینه از سوی FBI بود.
دو سال بعد، در مارس ۲۰۰۶، یک مصاحبه دیگر داشتند و اینبار مامور اداره پناهندگی درباره فعالیتهای بهروز در انجمن دانشجویان ایرانی پرسشهایی را مطرح کرد و از جمله پرسید که "آیا از نظر مادی انجمن دانشجویان ایرانی را حمایتکردهای؟"
بهروز پاسخ داد که "من در آن زمان دانشجو بودم و پولی نداشتم که کمک کنم. اما گاهی برای خرید چای و یا کاغذ کپی کمی پول خرج میکردم. اما جزئیات یادم نمیآید."
هفته پیش، بلافاصله پس از تصویب قانون کمیسیون نظامی، بهروز مصاحبه دیگری داشت. این بار مامور اداره پناهندگی گفت که "سازمان دانشجویان ایرانی در لیست سازمانهای تروریستی نیست، اما کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مورد ظن under suspicion است. ما میخواهیم بدانیم که آیا حمایت مالی بهروز از انجمن دانشجویان ایرانی در ردیف حمایت مادی material support تعریف میشود و در نتیجه بهروز رزمنده دشمن enemy combatant است."
این قضیه از آن روست که در سال ۱۹۸۱ یک بمب در سفارت ایران در شهر سانفرانسیسکو منفجر شده است که ممکن است به فعالیتهای کنفدراسیون ربط داشته باشد.
(توضیح: انفجار بمب در سفارت ایران در سانفرانسیسکو در سال ۱۹۷۱ اتفاق افتاده است، اما در اسناد و مدارک مورد بحث سال ۱۹۸۱ قید شده است.) >
این درحالی است که بهروز پس از سال ۱۹۷۹ دیگر با این انجمن دانشجویی در تماس نبوده است و اصلا این انجمن دانشجویان ایرانی از هم پاشیده است. ولی قانون کمیسیون نظامی توجهی به این واقعیتها نداشته و بدون «محدودیت زمانی» درباره گذشته افراد قضاوت میکند.
در آخرین مصاحبه بهروز به نظر رسید که مامور اداره پناهندگی به نوعی در مورد پرونده بهروز حساس شده است. من آنجا به آن مامور گفتم که "آیا داری پرونده کمیسیون نظامی برای بهروز سرهم میکنی؟"
و او پاسخ داد که "مجبورم!"
من دیگر به عنوان وکیل مدافع بهروز هیچ نقشی در پرونده او نمیتوانم ایفا کنم. این پرونده الان به FBI میرود. سپس وزارت امنیت ملی Dept. of Homeland Security درباره پرونده بهروز تصمیم گرفته و نتیجه را به وی ابلاغ میکنند. اگر حکم به اخراج بهروز و خانوادهاش از امریکا داده شود، هیچ امکان دادخواست مجدد نخواهد بود.»
۳- جلوگیری از سفر یک خانم استرالیایی به کانادا در ترانزیت لسآنجلس
در تابستان ۲۰۰۶ یک خانم نسبتاً مسن استرالیایی که از طریق ترانزیت فرودگاه لسآنجلس عازم کانادا بود پس از ساعت ها توقف و بازجویی در فرودگاه به خاطر آنکه دامادش یک ایرانی هوادار مجاهدین است اجازه ورود به خاک آمریکا را نیافته و به استرالیا بازگردانده شد! داماد وی دارای محکومیت حقوقی در خاک استرالیا و یا هیچ کشور اروپایی و آمریکایی نیست و تنها چند سالی در رژیم ملایان زندانی بوده است.
چنانچه ملاحظه میشود افراد فوق اگر فعالیتی هم داشتهاند بر علیه نظام جمهوری اسلامی بوده است و در هیچ حرکتی بر علیه کشورهای اروپایی و یا آمریکایی شرکت نداشته و قوانین داخلی این کشورها را نقض نکردهاند.
با توجه به واقعیتهای پیش رو ممکن است فردا دیر باشد. بسیج امکانات و چاره جویی امروز ما میتواند خطرات ناشی از وجود چنین قوانین و رویکردهایی را کاهش دهد.
۹ دسامبر ۲۰۰۶
Irajmesdaghi@yahoo.com
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2006/10/061003_mf_zeinab.shtml